اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّةالله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
اعظم الله اجورنا و اجوركم بمصابنا بالحسين(عليه السلام) و جعلنا و ايّاكم من الطالبين لثاره(عليه الصلاة و عليه السلام)
مقدم شما علما, فضلا, بزرگواران حوزوي و دانشگاهي و عزيزان سپاهي و برادران و خواهران را گرامي ميدارم از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم همه شما را عالمان ربّاني قرار بدهد خدمات همه شما مخصوصاً بزرگواراني كه متعهّد خدمات سلامت حوزههاي علميه هستند مشمول ادعيه زاكيّه وليّ عصر باشند!
از نظر سير بحث اخلاقي به اينجا رسيديم كه ذات اقدس الهي به ما فرمود خودتان را از آتش حفظ كنيد آتشي كه موادّ اصلي سوخت و سوز آن, خود انسان است آن آتشگيره و آتشزنه آن, خود انسان است كساني هم كه در اين كوره انداخته ميشوند هم خود انسانها هستند; يعني اضلاع سهگانه اين مثلث را خود انسان تشكيل ميدهد. فرمود از چنين آتشي خودتان را حفظ كنيد ﴿قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً﴾ كه ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[1] راه حفظش هم ايمان است الآن ما بايد درباره اين دو مطلب بحث كنيم كه چطور اضلاع سهگانه اين مثلث همهشان انساناند و اينكه ايمان يعني چه آيا ايمان يعني اعتقاد به اصول دين و عمل به فروع دين؟ اين با كدام لغت سازگار است اين با ثلاثي مجرّد سازگار است با ثلاثي مزيد سازگار است؟ ﴿آمَن﴾[2] يعني «اعتقد بالاصول و عمل بالفروع» يا اين لازمِ معناست نه حقيقت معناي ايمان و ايمان چيز ديگري است؟ اضلاع سهگانه مثلث به اين شرح است: اين كورههايي كه هست كه يا كوره ذوب آهن است يا فولاد است يا هر چه هست اينها سه ضلع دارند: يك ضلع موادّ اصلي سوخت و سوز است حالا يا گازوئيل است يا زغال سنگ است يا سابق هيزم بود اين موادّ اصلي سوخت و سوز است اين مواد را كه در اين كوره ريختند يك آتشزنه, آتشگيرهاي را حالا يا موادّ منفجره است هر چه هست به اين مواد ميزنند اينها را مشتعل ميكنند بعد آن فولاد را آن موادّ خام را يا هر چه هست در اين كوره ميريزند اين را آب ميكنند اين كارِ سه ضلعي يك كوره است. جهنم كه يك كوره سوخت و سوزي است هيزم و موادّ سوخت و سوزش مثل زغال سنگ و اينهاست يا هيزمش خود انسان است؟ فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[3] هيزم جهنم, افراد ظالماند ما حالا از جنگل هيزم بياوريم اينطور نيست حطب يعني هيزم; ظالمان جامعه, هيزم جهنماند ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قَسط يعني جور و ظلم، در قبال قِسط است كه به معني ملازم با عدل است; قاسطين كه همراه با ناكثين و مارقين در صدر اسلام مطرح بودند هم از همين قبيلاند. فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ قاسطان و ظالمان جامعه, هيزم جهنماند. اين هيزم كه در اين كوره قرار گرفت آتشزنهاي, آتشگيرهاي لازم است كه اين هيزم را بگيراند و مشتعل كند از آن به وقود ياد ميشود كه يعني «ما توقد به النار»; فرمود: ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ يا حالا آن سنگهايي كه با آن بت را تراشيديد و مانند آن يا انسانهايي هستند كه جامعه را به آتش ميكشند همانطوري كه سوخت و سوز جامعه به وسيله عدهاي بود در دوزخ هم سوخت و سوز ديگران به وسيله آنهاست. بعد اين وقود را چه در آيه ﴿قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾ چه در آيات ديگر نمونهاش را ذكر كرده فرمود اينها وقود نارند آنگاه در آيه بعد فرمود: ﴿كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾[4] آنكه فرعونمنش است و فرعون هر عصر است او وسيله سوخت و سوز ديگران است پس در جهنم هيزمي از جنگل نيست خود افراد ظالماند كه گُر ميگيرند وقود يعني «ما توقد به النار» آن ائمه كفرند سران استكبارند فرمود: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَأَيْمَانَ لَهُمْ﴾[5] خب اينها ميشوند وقود; حالا وقتي ظالمان جامعه به صورت هيزم در گودال دوزخ قرار گرفتند و ائمه جور ﴿كَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْنَ﴾ وارد شدند اين جهنم گُر گرفت افراد تبهكار را وارد جهنم ميكنند ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ﴾[6] اضلاع سهگانه سوخت و سوز خود آدم است فرمود: ﴿ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ﴾[7] اين آتش نزديك هم هست خيلي دور نيست به ما فرمودند از اين آتش نجات پيدا كنيد راه نجات چيست؟ راه نجات ايمان است همه ما ميدانيم كه ايمان واقعاً نجاتبخش است اما ايمان, معناي حقيقي آن, اعتقاد به اصول و عمل به فروع است يا اين لازمِ معناست؟ هيچ لغوي نيامده بگويد آمَنَ يعني اعتقد و عَمِل; ايمان يعني ايمنيبخش, مؤمن يعني كسي كه خود را ايمني بخشيد خود را در امان نگه داشت. به ما فرمودند خودتان را در امان نگه بداريد مؤمن باشيد برويد در قلعه, برويد در حِصن, برويد در دژي كه دژبانش ذات اقدس الهي است فرمود: «لا اله الاّ الله حِصني» حصن من است من دژبانم و اين شرايطي دارد, درهايي دارد, دربانهايي دارد كه وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) فرمود من هم يكي از اينها هستم آن سيزده معصوم هم هر كدام يك در هستند «أنا من شروطها»[8] اين دژبانياش با خداي سبحان است به ما گفتند: ﴿آمَنُوا﴾ يعني «حصِّل الأمن» ايمني كسب كنيد خودتان را به سوختن ندهيد آن وقت سؤال ميكنيم چه كار بكنيم كه وارد اين قلعه بشويم چه كار كنيم كه ايمنی تحصيل بكنيم؟ لازمه آن اعتقاد به اصول و عمل به فروع است. بنابراين اينكه به ما گفتند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾[9] در اذان و اقامه هم به ما گفتند بگوييد «حيّ علي الفلاح» فلاح براي مردان باايمان است براي زنان با ايمان است يعني كساني كه ميروند در قلعه، اين قلعه هم نزديك است خيلي دور نيست. دژبان اين قلعه هم خود ذات اقدس الهي است اين ياء نشان ميدهد كه قلعه را خود من حفظ ميكنم و اين چهارده معصوم هر كدام شرايط ورود به اين قلعهاند قبل از وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) از رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هم اين حديث رسيده است كه فرمود: «أنا من شروطها»[10] بنابراين ورود به اين قلعه خيلي آسان است اگر وارد اين قلعه شديم مصون و محفوظيم نه بيراهه ميرويم نه راه كسي را ميبنديم اين معناي ايمان است آن وقت ما از آن اضلاع سهگانه مثلث مصونيم. الآن در آستانه اربعين سالار شهيدان حسينبنعلیبنابیطالب(سلام الله عليه) هستيم در زيارت «اربعين» آن حضرت كه از مختصات آن حضرت است ميخوانيم كاري كه وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) كرده قرآن از آن خبر داده كه ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[11] شد, ﴿يُزَكِّيهِمْ﴾[12] شد دو كار كرد مردم را عالِم كرد, مردم را طيّب و طاهر كرد خون سالار شهيدان براي همين دو امر ريخته شد «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ» يكي «لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ», يكي هم «وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ»[13] مردم را از جهل و جاهليّت برهاند از ضلالت و گمراهي برهاند هم در مسائل علمي, جامعه را آگاه كند هم در مسائل عملي, جامعه را به راه ببرد. اين راه رفتن, مخصوص انسان است در نوبتهاي قبل ويژگي انسان مشخص شد كه هيچ موجودي اين وظيفه را ندارد كه راه بيفتد به لقاءالله بعضيها يا در بين راه ميمانند يا از بين راه شروع ميكنند هيچ موجودي در عالَم نيست كه از نقطه صفر شروع بكند به صد برسد اين جماداتاند, اين نباتاتاند, اين حيواناتاند كه منقطعالآخرند, ابترند اينها در محدوده جماد حركت ميكنند به مرحله گياهي ميرسند, به مرحله حيواني ميرسند و ميايستند ديگر يك جماد يا يك نبات يا حيوان الي لقاء الله بار نمييابد آن ﴿أَلاَ إِلَي اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ﴾[14] معناي خاصّ خودش را دارد نه اينكه اينها به لقاءالله بار يابند فرشتگان مقرّب كه به لقاءالله راه يافتهاند اينها از وسط شروع كردند هيچ كدام از خاك و نبات و گياه شروع نكردند اينها با كوشش و رنج شروع نكردند اينها مزاحمي از درون يا از بيرون ندارند كه با آنها به جنگ برخيزند اينها هم از نيمه دوم راه شروع كردند لذا در هيچ جاي قرآن به فرشته و امثال فرشته نفرمود «يا ايها الملك انّك كادح الي ربك كدحاً فملاقيه» اين مخصوص انسان است[15] چون مخصوص انسان است در سه جبهه انسان گرفتار دشمن است چون راه طولاني دارد, هدف بلندي دارد و همراهان او هم همه موجودات نيستند در سه جبهه انسان بايد بجنگد آنهايي كه در بخش اول و نيمه اول هستند آنها فقط در يك جبهه بايد بجنگند آنها كه در نيمه دوم هستند اصلاً جنگي ندارند اين انسان است كه هم بايد در جبهه درون بجنگد هم در جبهه بيرون, هم تا نفس ميكِشد دشمن دارد آنها كه در نيمه اولاند مثل جماد و نبات و حيوان بايد با دشمنان بيروني بجنگند چون يك تكّه خاك به تعبير سنايي تا «لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن»[16] بالأخره بايد متحمل تلاش و زحمت شود, هر جايي لعل نميپروارند هر جايي عقيق نميپروراند اين بايد درگيري فراوان را تحمل كند تا لعل بدخشان بدهد يا فيروزه نيشابور بدهد يا عقيق يمن. گياهان هم همينطورند حيوانات هم اينچنيناند اينها فقط جهاد بيروني دارند ديگر بين عقل و نفسشان جنگي در درون باشد نيست اينها فقط جبهه جهاد اصغر دارند. فرشتهها كه اصلاً جهادي ندارند نه از درون نه از بيرون؛ از بيرون كه كسي مزاحم اينها نيست ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[17] از درون هم كه گرفتار هوس و شهوت و غضب نيستند. اين انسان است كه راهيِ راه طولاني است و هدف والا دارد در سه جبهه تا زنده است بايد بجنگد هم جهاد اصغر دارد كه با دشمن بيرون بايد بجنگد, هم جهاد اوسط دارد كه با وهم و خيال در بخش انديشه و با شهوت و غضب در بخش انگيزه بايد بجنگد تا در جهاد اوسط بشود متّقي و عادل و وارسته. اگر در اين جبهه ماند ديگر در جبهه سوم ثبتنام نميكند اگر انشاءالله از اين جبهه فارغ شد فاتح شد پيروز شد وارد جبهه سوم ميشود جبهه سوم بين عقل است و قلب; عقل ميگويد من با استدلال ميخواهم بفهمم, قلب ميگويد از فهميدن كار ساخته نيست بايد ببيني, برهان اقامه كني به دليل عقلي و نقلي كه جهنم هست اين كار سالكان الهي نيست جهنم موجود است قرآن هم گفت اگر وارسته باشي شرط را تحصيل كني هماكنون ميبيني در آن خطبه نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در وصف متّقيان فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ»[18] قلب ميگويد من ميخواهم جهنم را ببينم, عقل ميگويد اين كار سخت است ميشود به برهان اكتفا كرد. انسان تا زنده است اگر جهاد اوسط را پشت سر بگذارد شهيد نشود فاتح بشود وارد جهاد اكبر خواهد شد خيليها هستند كه در همين جهاد اوسط شهيد ميشوند يعني چهارتا تير ميزنند, چهارتا تير ميخورند تا زندهاند تسليم نميشوند اينكه در روايات ما دارد اگر كسي در بستر خود بميرد و ولايت اهل بيت را داشته باشد, قرآن و عترت را پذيرفته باشد «مات شهيدا»[19] يعني همين. ما در جبهه جهاد اصغر چطور هستيم؟ در جبهه جهاد اصغر انسان سه گروه است بالأخره ـ معاذ الله ـ يا تسليم ميشود يا تير ميزند و تير ميخورد و سرانجام شهيد ميشود يا فاتح; در جبهه جهاد اوسط هم اينچنين است يا ـ معاذ الله ـ تسليم هوس ميشود يا تير ميزند و تير ميخورد تا آخر تسليم نميشود لذا اگر در بستر خودش هم بميرد «مات شهيدا» يا نه, دشمن را رام ميكند و فاتح ميشود. اگر بخش سوم شد نظير آنچه حضرت فرمود شيطانِ من به دست من تسليم شد, [20] اگر اين مرحله را پشت سر گذاشت فاتح ميدان جبهه اوسط شد آنگاه وارد جهاد اكبر ميشود اين بيان نوراني حضرت امير كه «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْرَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ» شامل حالش ميشود اين خطبه طولاني است كه وجود مبارك حضرت امير مرتب انشاء كرد تا اينكه مستمع صيحهاي زد «كانت نفسه فيها» همانجا رحلت كرد منتها سيد رضي(رضوان الله عليه) اين خطبه طولاني را تقطيع كردند بخشي را اصلاً در نهجالبلاغه نقل نكرده بخشي را هم در خطبههاي ديگر نقل كرده آن خطبه كوتاه 220 كه دارد «وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ» جزء همين خطبه است اين «بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ» همين است وقتي قلب, برق بزند انسان جهنم را ميبيند, بهشت را ميبيند ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾[21] اگر عدهاي گفتند هنر اين نيست كه انسان دليل اقامه كند جهنم هست اين گپ زدن است, هنر آن است كه انسان جهنم را هماكنون ببيند از همين منظر گرفته است
خود هنر دان ديدن آتش عيان ني گپ دل علي النار دخان[22]
كسي آتش را نبيند از دود پي به آتش ببرد اين گپ زده است اين هنر نكرده ما ادله فراواني داريم كه جهنم حق است لا ريب فيه, دليل عقلي و نقلي داريم اما همه اينها مفهوم است و ما را هم قانع ميكند براي اكثري ما هم همين مقدار كافي است اما آنكه قرآن از ما توقع دارد اين است كه فرمود: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾ با نون تأكيد ثقيله نه يعني بعد از مرگ ميبينيد, بعد از مرگ كه كافر هم ميبيند ميگويد ﴿رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا﴾[23] اين قبل از مرگ را ميگويد, اين قبل از مرگ, جنگ بين عقل و قلب است و جهاد اكبر براي كسي كه در جهاد اوسط پيروز بشود. بيان نوراني كه در زيارت «اربعين» سالار شهيدان حسينبنعلي(سلام الله عليه) است اين است كه خونش را داده تا مردم را از جاهليت نجات بدهد, يك; و از ضلالت و گمراهي و سرگرداني برهاند, دو; «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ», بشود ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾, «وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ», بشود ﴿وَيُزَكِّيهِمْ﴾ اين پيام اربعين سالار شهيدان است كه اميدواريم ذات اقدس الهي به همه ما اين توفيق را بدهد كه زيارت اربعين سالار شهيدان را به خوبي ادراك كنيم و مستحضريد كه اين از علايم پربركت مردان باايمان است حالا به هر وسيله بود اهل بيت آمد, ديگران آمدند براي ما فخر است كه اين زيارت را بخوانيم و عمل بكنيم.
من مجدداً مقدم شما بزرگواران, علما, فضلا, عزيزان حوزوي, عزيزان دانشگاهی, عزيزان سپاهي را گرامي ميدارم از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّاش حفظ بفرمايد! روح مطهر امام راحل و شهداي انقلاب و جنگ را با اولياي الهي محشور بفرمايد! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برساند! خطر دشمنان دين مخصوصاً استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگرداند! اين كشور وليّ عصر را از هر گزندي مصون بدارد! مشكلات دولت و ملت را مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها به بهترين وجه حل بفرمايد! جوانهاي ما و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بدهد!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . سوره تحريم, آيه 6.
[2] . سوره بقره، آيه 13 و ... .
[3] . سوره جن, آيه 15.
[4] . سوره آلعمران, آيه 11.
[5] . سوره توبه, آيه 12.
[6] . سوره حاقه, آيات 30 و 31.
[7] . سوره غافر, آيه 72.
[8] . التوحيد (شيخ صدوق), ص25.
[9] . سوره مؤمنون, ايه 1.
[10] . الصراط المستقيم, ج2, ص175.
[11] . سوره بقره, آيه 129؛ سوره آل عمران، آيه 164؛ سوره جمعه، آيه 2.
[12] . سوره بقره, آيه 129؛ سوره آل عمران، آيه 164؛ سوره جمعه، آيه 2.
[13] . تهذيب الأحكام, ج6, ص113.
[14] . سوره شوري, آيه 53.
[15] . ر.ک: سوره انشقاق، آيه 6.
[16] . ديوان سنايي, قصيده 134.
[17] . سوره صافات, آيه 164.
[18] . نهجالبلاغه, خطبه 193.
[19] . نهجالبلاغه, خطبه 190.
[20] . ر.ك: المناقب, ج1, ص229; تفسير ابن عربي, ج1, ص257 و ج2, ص196 و 377.
[21] . سوره تكاثر, آيات 5 و 6.
[22] ـ مثنوي معنوي، دفتر ششم، بخش 83.
[23] . سوره سجده, آيه 12.