اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
«أعظم الله اجورنا و اجوركم بمصابنا بالحسين(عليه السلام) و جعلنا و إيّاكم من الطالبين بثاره(عليه الصلاة و عليه السلام)»
مقدم شما عزاداران سالار شهيدان را گرامي ميداريم و اين سوگ را به پيشگاه وليّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و شما برادران و خواهران تعزيت عرض ميكنيم! امروز اربعين سالار شهيدان حسين بن علي بن ابي طالب(سلام الله عليه) است اربعين يك زيارت خاص دارد زيارت متعلق كسي است كه رسيدن به حضور او شايسته و مغتنم باشد اوّلين زيارتي كه براي انسان شايسته است و ثواب دارد همان زيارت خداست مرحوم شيخ صدوق(رضوان الله عليه) در كتاب شريف توحيد نقل ميكند كه امام(عليه السلام) فرمود معناي «قد قامت الصلاة» كه نمازگزار در هنگام اقامه ميگويند; يعني «حان وقت الزيارة»[1] بنده آماده ميشود كه به حضور خداي سبحان برسد زيارت خدا همان نماز است وقتي انسان به حضور مَزور رفت و با او دارد سخن ميگويد ميشود زيارت وقتي از زيارت فارغ شد سلام توديع دارد اين «السلام»هايي كه در پايان نماز ميآيند علامت توديع است در عرب رسم است موقع خداحافظي ميگويند سلام, اگر كسي وارد محضر مَزور شد حواسش نزد مزور و زيارت است و به بيگانه توجّه ندارد وقتي خارج شد سلام توديع دارد در نماز هم همينطور است اگر كسي در نماز است با خداي خود سخن ميگويد; اين زيارتِ بالأصل است. كساني كه جانشينان خدايند اولياي الهياند يعني انبيا(عليهم السلام) ائمه(عليهم السلام) و ساير اولياي الهي زيارت عام يا زيارت خاص دارند كه رسيدن به حضور آنها مغتنم است زيرا فرشتگان با آنهايند اگر خداي سبحان براي اوليا مقامي مشخص كرد يكي از برجستهترين مقامها آن است كه اولياي الهي با فرشتهاند ﴿الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ﴾ اين نزول فرشتهها زمان و زمين خاص ندارد اگر كسي به حضور وليّي از اولياي الهي رسيد از رهاورد آن فرشتهها هم بهرهاي ميبرند اينطور نيست كه فرشتهها فقط رحمت را بر آن وليّ خدا نازل كنند بلكه بر همراهان آنها هم به بركت آنها نازل كنند لذا انسان مادامي كه در حضور امام است يا در حرم امام است در حرم وليّي از اولياي الهي است از بركت خاص برخوردار است ﴿الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ﴾.[2] زيارت اربعين كه يك ويژگي دارد طبق دستورهايي كه از بعضي از ائمه به ما رسيده است براي آن است كه بعد از چهل روز زائر مخصوصي به پيشگاه سالار شهيدان بار يافت و زيارتي كرد و براي اربعين سالار شهيدان صفوان از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) زيارت خاص نقل ميكند كه فرمود وقتي روز اربعين رسيد شما هنگامي كه آفتاب برآمد زيارت اربعين را بخوانيد بعد نماز زيارت را و سپس خواستههاي خود را با خدا در ميان بگذاريد.[3] بارها به عرضتان رسيد كه وجود مبارك سالار شهيدان(سلام الله عليه) از همان اول قصد عمره مفرده داشت نه اينكه قصد حجّ تمتّع كرده باشد بعد حج را به عمره تبديل كرده باشد آنچه در مقتلها آمده در تاريخها آمده ريشه فقهي ندارد آنچه در احاديث فقهي ما ائمه(عليهم السلام) فرمودند اين است كه وجود مبارك سالار شهيدان از همان اول قصد عمره مفرده كرد[4] ميدانست كه نبايد حج انجام بدهد و ميدانست كه بايد روز تَرويه از مكه خارج بشود چون از همان اول قصد عمره مفرده كرد ديگر جا براي تبديل نبود روز ترويه يعني هشتم ذيحجّه خيليها عازم عرفات بودند وجود مبارك سالار شهيدان قبل از اينكه اين جمعيّت متفرّق بشوند يك سخنراني رسمي كرد. سخنرانيها مثل آيات قرآن كريم مختلف است بخشي از سخنرانيهاي ائمه مثل آيات قرآن كريم محلّي و ملّي است بخشي منطقهاي است بخشي بينالمللي, آيات قرآن كريم همين سه قسم را در بردارد بخشي با ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾[5] آمده و با مؤمنين اهل اسلام كار دارد بخشي با ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ﴾ آمده و با موحّدان عالَم اعم از مسلمان و كليمي و مسيحي كار دارد كه ﴿تَعَالَوْا إِلَي كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ﴾[6] بخشي هم با مردم كار دارد چه مسلمان چه كليمي چه مسيحي چه زرتشت چه صابئي چه مشرك چه ملحد (با مردم كار دارد) كه فرمود: ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً﴾[7] يا ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ﴾[8] يعني به هيچ كس دروغ نگوييد در خريد و فروش سرِ هيچ كس كلاه نگذاريد گرانفروشي نكنيد, كمفروشي نكنيد, بدفروشي نكنيد, بدقولي نكنيد نسبت به جهانيان خواه مسلمان خواه مشرك خواه ملحد, اگر كسي خواست كاري براي آنها انجام بدهد كم نگذارد. نه از شيء, مفهومي عامتر داريم مخصوصاً كه جمع بسته شود, بشود اشيا نه از ناس مفهومي جامعتر داريم فرمود: ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ﴾ اين بخش بينالمللي است چون قرآن آمده براي جهان نه اينكه فقط براي مسلمانها, ميداند كه بسياري اسلام را قبول نميكنند اما بالأخره مسلمانها با غير مسلمانها بايد زندگي بكنند يا نكنند؟ يك زندگي مشترك بايد داشته باشند آن زندگي مشترك را هم قرآن پيشبيني كرده است. دستورهايي كه ائمه(عليهم السلام) دارند سخنرانيهايي كه ائمه(عليهم السلام) دارند آنها هم سه بخش است يك بخش مربوط به مؤمنينِ اهل اسلام است يك بخش مربوط به موحّدان است اعم از مسلمانها و كليميها و مسيحيها و مانند آنها, بخشي هم بينالمللي است براي انسانهاست سالار شهيدان(سلام الله عليه) در بخشهاي وسيعي از سخنرانيها, خطبهها, نامهها و پيامها اين بخش سوم را در نظر دارد كه با مردم كار دارد با «الناس» كار دارد ميفرمايد: «خُطَّ الموت علي وُلْدِ آدم» ميخواهد بفرمايد مسلمان هستي باش, كافر هستي باش, مشرك هستي باش, زير بار ظلم نرو «خُطّ الموت علي ولد آدم مَخطّ القِلادة علي جِيد الفَتاة»[9] فرمود بالأخره انسان بايد بميرد, خب عزيزانه بميرد فرمود شما سعي كنيد از ذلّت فاصله بگيريد من و خاندان من و دودمان من كساني هستيم كه ذلّت اجازه ندارد به حضور ما بيايد شما اگر به اين مقام نرسيديد بگوييد «هيهات مِن الذلّة» من ميگويم «هيهات مِنّا الذلّة»[10] ذلّت از ما دور است نه ما از ذلّت دوريم ذلّت اجازه ندارد به حضور ما بيايد اما شما اگر به اينجا نرسيديد كه نميرسيد لااقل بگوييد «هيهات مِن الذلّة» يعني «بَعُدَ مِن الذلّة» ما از ذلّت دوريم. اين بيانات نوراني حضرت در مكه نشان ميدهد كه با جهانيان كار دارد «خُطّ الموت علي ولد آدم مَخطّ القِلادة علي جِيد الفَتاة» بعد فرمود براي من مرگي است, گرگان درندهاي هستند من همه آن صحنهها را ميبينم من مشتاق به نياكانم هستم همان اندازه كه يعقوب(سلام الله عليه) مشتاق لقاي يوسف(عليه السلام) بود «ما اولهني إلي أسلافي اشتياق يعقوب إلي يوسف».[11] اين سخنان نوراني سالار شهيدان با جهانيان اينكه ميبينيد حسين بن علي(سلام الله عليهما) را جهان به عظمت ميشناسد همه براي او حرمت قائلاند چه مسلمان چه غير مسلمان براي آن بخش انسانيِ اوست كه وجود مباركش از صبغهٴ الهي به انسانيّت بها داد بعد در پايان آن خطبه فرمود ما راهي داريم, هدفي داريم, ما همهمان اهل يك شهريم ما بايد به شهر اصليمان برگرديم اين جهانوطني, جهانميهني سخني است حق اما آن را در زمان و زمين نبايد جستجو كرد نه زمان, نه زمين, نه گوشه جغرافيايي هيچ كدام وطن انسان نيست وطن انسان جايي است كه از آنجا آمده بيان نوراني سالار شهيدان اين است كه «مَن كان باذلاً فينا مُهْجَته و مُوطّناً علي لقاء الله نفسه فَلْيَرْحَل مَعنا»[12] شما بايد توطين كنيد ميهنتان را, وطنتان را, كشورتان را دوست داشته باشيد اما شما خاكي نيستيد كشورتان خاكي نيست شما از جاي بلند آمديد آنجا وطن شماست بايد به همانجا برگرديد همانجا وطن شماست بعدها ميبينيد شيخ اشراق در آن كتابهايش مسئله وطن انسان را لقاءالله ميداند[13] و بعد از چند قرن شيخ بهايي ميگويد:
اين وطن, مصر و عراق و شام نيست٭٭٭ اين وطن شهري است كان را نام نيست[14]
وطن انسان آنجايي است كه از آنجا آمده چون ﴿إِنَّا لِلّهِ﴾ پس ﴿إِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ﴾[15] فرمود هر كس بخواهد به وطن اصلياش برگردد بايد كربلايي بشود «مَن كان باذلاً فينا مُهْجَته و مُوطّناً علي لقاء الله نفسه فَلْيَرْحَل مَعنا» با ما رحلت كند ما مُرتحل ميشويم منزل به منزل ميرويم نه به كربلا و كوفه برسيم نه به شام برسيم نه به مكه و مدينه برگرديم ما آمديم رحلت كنيم به وطن اصليمان زادراه و توشه اين راه هم خون جگر است «مَن كان باذلاً فينا مُهْجَته» مركب ميخواهد, زادراه ميخواهد, توشه ميخواهد تقوا براي آن است كه انسان به بهشت برود و از جهنم برَهد اما براي اينكه به لقاءالله برسد آن تقواي مصطلح و عادي كافي نيست صِرف اينكه آدم, آدم خوبي باشد «خوفاً من النّار» عبادت كند يا «شوقاً الي الجنّة» عبادت كند اين به لقاءالله بار نمييابد اوّلين كسي كه به تعبير سيدناالاستاد مرحوم علامه طباطبايي درِ ولايت را در امّت اسلامي گشود وجود مبارك حضرت امير بود[16] اصلِ اسلام به وسيله وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) گشوده شد ولي در بين امّت اسلامي، اصرار ايشان اين است كه اول كسي كه راه ولايت را باز كرد علي بن ابي طالب است راه ولايت يعني انسان بشود وليّ خدا چه وقت ميتواند بشود وليّ خدا, با عبادات و اعمال صالحه كه «خوفاً من النار» است انسان از دوزخ نجات پيدا ميكند ولي وليّ الله نميشود با همين اعمال و عبادات صالحه به بهشت ميرود اما وليّ الله نميشود در پايان سورهٴ مباركهٴ قمر دارد ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ ﴾[17] ديگر «واو» عطف و «فاء» عطف و «ثمّ» عطف ندارد فرمود مردان باتقوا بهشتي دارند كه ﴿تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾[18] غُرف مبنيه و مانند آن دارند اين ممكن است بهره خيليها بشود اما ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ نصيب اولياي الهي است نه نصيب هر متّقي, انسان به بارگاهي بار يابد كه آنجا سخن از بهشت و جهنم نيست سخن از قُرب الهي است وليّ خدا كسي است كه به آنجا برسد ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ﴾ باشد ﴿عِندَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾ باشد عنداللّهي باشد اگر عنداللّهي شد رحمت لدنّي دارد علم لدنّي دارد ـ لَدُن يعني نزد ـ از او كه گرفت ميشود لدنّي از او كه قدرت گرفت ميشود قدرت لدنّي, اين براي ولايت است. چه كسي وليّ الله ميشود آن كه «خوفاً من النار» عبادت ميكند كه اكثري ماها اينطوريم؟ نه, آن كه «شوقاً الي الجنّة» عبادت ميكند كه خواصّ ما اينطورند؟ نه, آن كه نه «خوفاً من النار» و نه «شوقاً الي الجنّة» عبادت ميكند اگر خدا جهنم و بهشتي هم نميداشت اينها مشتاق لقاي الهي بودند و قُرباً الي الله و حُبّاً له و شكراً له عبادت ميكردند[19] اينها ميشوند وليّ خدا. وجود مبارك حضرت امير فرمود من از اين قبيلم من هرگز خدا را «خوفاً من النار» يا «شوقاً الي الجنّة» عبادت نميكنم بلكه شكراً عبادت ميكنم[20] اين است كه اين جزء اوّليات وجود مبارك اميرالمؤمنين است او خيلي از امور را به عنوان اول دارد يكي از اوّليات آن حضرت هم همين است كه درِ ولايت را باز كرده است كه اگر كسي بخواهد وليّ خدا بشود بايد «حبّاً له» و «شوقاً اليه» عبادت كند. سالار شهيدان ميداند خيليها به اين مقام نميرسند لذا خودش طوري بيان فرمود و وجود مبارك امام صادق در زيارت اربعين به ما طور ديگر دستور داد. خود سالار شهيدان در آن خطبه نوراني مكه فرمود: «مَن كان باذلاً فينا مُهْجَته» در راهي كه ما داريم ميرويم, راهي كه ما راهنمايي ميكنيم, راهي كه از طرف خدا به ما گفتند و ما به شما ميگوييم, اگر كسي در اين راه بخواهد خون قلب و جگرش را بدهد بيايد كربلا اما وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) در زيارت اربعين به صفوان فرمود در روز اربعين بگو خدايا من شهادت ميدهم كه حسين بن علي «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ»[21] خب خيلي فرق است بين اينكه كسي در مسير حسين بن علي حركت كند و اينكه خودِ حسين بن علي در مسير الله حركت ميكند چون الله جهان را در مسير مستقيم اداره ميكند فرمود: ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[22] خدا جهان را چطور اداره ميكند با نظم علّي و اراده صحيح اداره ميكند فرمود: ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ اگر كسي به صراط مستقيم الهي شد ﴿وَأَنَّ هذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً﴾[23] او ميشود «بذل مهجته فيك» هدفِ او چيست؟ هدف او اين است كه جهنم نرود و بهشت برود يا هدفش اين است كه جامعه را عقلاني كند جامعه را به عدل و عقل برساند. ما دو مشكل در جامعه داشته و داريم يكي جهل علمي ماست يكي جهالت عملي, جهالت غير از جهل است شما ميبينيد مرحوم كليني(رضوان الله تعالي عليه) در كتاب قيّم كافي كتاب العلم و الجهل ندارد جهل در مقابل علم نيست جهل در مقابل عقل است جهنميها دو قسماند يك عدّه باسوادند يك عدّه بيسواد آنچه در مقابل علم قرار ميگيرد جهالت است كه دست و پاي علم را ميبندد لذا در كتاب كافي «كتاب العقل و الجهل» داريم اين اول, بعد «كتاب فضل العلم», علم در مقابل جهل نيست چون علم ممكن است با جهل بسازد جهل يعني انسان مطابق هوا كار كند آن بيان نوراني حضرت امير كه بارها شنيديد اين است فرمود: «لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلاً» شما كه درس خواندهايد حالا كه درس خواندهايد جاهلانه زندگي نكنيد «لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلاً وَ يَقِينَكُمْ شَكّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَيَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا»[24] لذا عقل و جهل مقابل هماند علم نيمي از كارها را انجام ميدهد. وجود مبارك امام صادق فرمود در زيارت اربعين بگوييد خدايا حسين بن علي خونش را داد تا مردم عاقل بشوند «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ» نه بيراهه بروند نه راه كسي را ببندند البته آن وقتي كه وجود مبارك وليّ عصر(ارواحنا فداه) ظهور ميكند او به مقصد ميرسد چون جهان، آن روز به عقلانيّت ميرسد اين از بهترين و شگفتانگيزترين معجزات وجود مبارك آن حضرت است كه جهان را عاقل ميكند و انسانها با عقل و عدل زندگي ميكنند آنگاه اداره مردم عاقل خيلي سخت نيست اداره مردمي كه گرفتار جهالت و حيرةالضلالةاند دشوار است فرمود: «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ حَتَّي لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ» چه گروهي در برابر حسين بن علي قيام كردند همان گروهي كه گرفتار جهالت و حيرت ضلالت بودند اين كلمه «غَطَس» در ادبيات عرب هست ولي استثنائاً برخي از موارد يك راء هم اضافه ميشود مثل «غَطْرَسَ» كه اين كلمه, كلمه نادري است «تَغطرُس» همان «تكبّر» است; «وَ تَغَطرَسَ»[25] يعني كسي كه گرفتار هوا و هوس بود تكبّر و غرور و خودخواهيِ دستگاه اموي باعث جريان كربلا شد تنها براي مال و امثال ذلك نبود بسياري از اينها قربة الي الله آمدند جريان كربلا را تشكيل دادند در اثر شستشوي مغزي; اين سربازان از كوفه و روستاهاي اطراف كوفه آمدند اينها كه از شام نيامدند شام چندين فرسخ فاصله داشت وجود مبارك سالار شهيدان دوم محرم وارد كربلا شد, سوم عمر سعد آمد تا روز دهم تقريباً سي هزار حداقل جميعت آمدند اينها همه از كوفه و روستاهاي اطراف آن آمدند از شام نيامدند مگر ممكن بود در مدت كوتاه اين همه سرباز از شام بيايد كربلا. در اثر تبليغات سوء, شستشوي مغزي، اينها را وادار كردند بيايند خيال كردند كه اين كار ثواب دارد و دستگاه اموي هم كه گردانندههاي اصلي اينها بودند بر اساس آن تَغطرس و تكبّر دست به چنين كاري زدند كه «أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سيّئات أعمالنا». اين زيارت سهم تعيينكنندهاي دارد در تهذيب و تزكيه و اصلاح ما كه اگر ـ خداي ناكرده ـ كسي آن غرور و خودخواهي خود و مَنيّت خود را مهار نكند ممكن است كه به اين گرفتاريها و اين گناهان بزرگ نابخشودني مبتلا بشود زيارت اربعين از اين جهت خوب است و از طرفي هم خود اربعينگيري از فضايلي است كه از بعد از جريان موساي كليم(سلام الله عليه) ظهور پيدا كرده البته قبل از آن را هم نميتوان انكار كرد اينكه در روايات ما دارد «مَن أخلص لله أربعين صباحا»[26] براي آن است كه امّت اسلامي عالمان دينشان وارثان انبيايند[27] يكي از ميراثهاي پرافتخار وجود مبارك موساي كليم(سلام الله عليه) همين اربعينگيري است كه چهل شبانهروز مهمان خداي سبحان بود بدون آب, بدون غذا, و بدون خواب سرگرم مناجات بود اين هيچ تعجّبي ندارد و دشواري ندارد كه كسي مهمان خداي سبحان باشد و چهل شبانهروز نيازي به خواب و استراحت و غذا نداشته باشد در تمام اين چهل شبانهروز با مناجات و ذكر و دعا مشغول بود تا تورات نصيب او شد اين چهل شبانهروزي كه اُسراي كربلا يا خود جابر و امثال ذلك منتظر زيارت سالار شهيدان بودند ميتواند مصداقي براي همان «مَن أخلص لله أربعين صباحا» باشد كه زيارت اربعين سالار شهيدان را مخصوص آن حضرت كرد شما ميبينيد براي هيچ معصومي ما زيارت اربعين نداريم اين فقط مخصوص سالار شهيدان حسين بن علي بن ابي طالب است بر اساس اين خصوصياتي كه آمده وگرنه براي اينكه جابر آمده اين مثلاً باعث بشود كه زيارت اربعين از علائم پنجگانه مؤمن باشد كه از وجود مبارك امام عسكري(سلام الله عليه) رسيده است[28] اين بسيار بعيد است بالأخره اين چهل شبانهروز صبر خالصانهٴ اهل بيت از يك سو و ارادتمندان آن حضرت از سوي ديگر باعث شده است كه اين سنّت حسنهاي هم بشود كه زيارت اربعين سالار شهيدان يكي از علايم پنجگانه مؤمنان است كه ما اميدواريم خداي سبحان زيارت همه كساني كه از نزديك و دور موفق شدند به احسن وجه بپذيرد مخصوصاً زائراني كه به كربلا مشرّف شدند با امنيّت و امانت كامل به اوطانشان ـ انشاءالله ـ برگردند با زيارت مقبول و دعاي مستجاب ـ انشاءالله ـ برگردند زيارت شما برادران و خواهران هم ـ انشاءالله ـ مقبول ذات اقدس الهي باشد و اميدواريم تمام اين ادعيهاي كه آن زائران دارند درباره همه ما ـ انشاءالله ـ مستجاب باشد! چند جمله دعا ميكنيم اميدواريم خداي سبحان اين ادعيه را مستجاب كند.
پروردگارا نظام ما را در سايه وليّات تا ظهور آن حضرت از هر گزندي محافظت بفرما!
رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما و حوزهها و دانشگاههاي ما را در سايه وليّات حفظ بفرما!
امام راحل و شهداي انقلاب و جنگ را با اوليايت محشور بفرما!
زيارت زائران را به احسن وجه قبول بفرما!
ادعيه خالصانه آنها را به بهترين وجه مستجاب بفرما!
بيداري اسلامي خاورميانه را به آن هدف نهايي برسان!
مشكلات مملكت را چه در بخش مسكن, چه در بخش اقتصاد, چه در بخش ازدواج جوانها در سايه لطف وليّات برطرف بفرما!
فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده!
دشمنان اسلام مخصوصاً استكبار و صهيونيسم را مخذول و منكوب بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . التوحيد (شيخ صدوق), ص241.
[2] . سورهٴ فصلت, آيهٴ 30.
[3] . تهذيب الأحكام, ج6, ص113 و 114.
[4] . الكافي, ج4, ص535.
[5] . سورهٴ بقره, آيهٴ 104 و... .
[6] . سورهٴ آلعمران, آيهٴ 64.
[7] . سورهٴ بقره, آيهٴ 83.
[8] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 85; سورهٴ هود, آيهٴ 85; سورهٴ شعراء, آيهٴ 183.
[9] . كشف الغمّة, ج2, ص29; اللهوف, ص60 و 61.
[10] . اللهوف, ص97.
[11] . كشف الغمّة, ج2, ص29; اللهوف, ص 61.
[12] . اللهوف, ص61.
[13] . ر.ك: مجموعه آثار شيخ اشراق, ج3, ص462.
[14] . مثنوي نان و حلوا (شيخ بهايي), بخش 9.
[15] . سورهٴ بقره, آيهٴ 156.
[16] . الميزان, ج10, ص97; ج11, ص369; ج15, ص407; ج16, ص354 و ج17, ص170.
[17] . سورهٴ قمر, آيهٴ 54.
[18] . سورهٴ بقره, آيهٴ 25.
[19] . ر.ك: الكافي, ج2, ص84; ر.ك: نهجالبلاغه, حكمت 237.
[20] . ر.ك: نهجالبلاغه, حكمت 237.
[21] . تهذيب الأحكام, ج6, ص113.
[22] . سورهٴ هود, آيهٴ 56.
[23] . سورهٴ انعام, آيهٴ 153.
[24] . نهجالبلاغه, حكمت 274.
[25] . تهذيبالاحکام، ج6، ص113.
[26] . جامعالأخبار, ص94.
[27] . الكافي, ج1, ص32 و 34.
[28] . تهذيب الأحكام, ج6, ص52.