اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله.
مصيبت عظماي شهادت صديقه كبرا فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) را به پيشگاه وليّعصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و شما برادران و خواهران بزرگوار تسليت عرض ميكنيم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم كه توفيق معرفت مقام والاي آن حضرت، ايمان به آن مقام، عمل به دستورهاي آن حضرت و نشر مآثر و آثار آن حضرت را به همه مرحمت بفرمايد!
بحثهاي روز پنجشنبه به دو بخش تقسيم ميشد بخشي مربوط به مسائل اخلاقي بود بخشي هم شرح كوتاهي از نهجالبلاغه. اخلاق درست است كه به خُلق برميگردد لكن خُلق و خَلق جهت مشتركي دارند؛ ما با اخلاقمان خود را ميسازيم يعني همان طوري كه ما بدني داريم خداي سبحان اين بدن را خلق كرد اين بدن با خصوصيتي در دنيا به سر ميبرد ما با اوصاف نفسانيمان يك بدن ديگري را ميسازيم و با آن بدن وارد برزخ ميشويم و در قيامت خدا همين بدن ما را به همان صورتي كه ما ساختيم در ميآورد يا زشت است يا زيبا. در دنيا انسان رنگهاي مختلفي دارد و اين نه فخر است و نه وهن؛ كساني كه در منطقههاي گرمسير به سر ميبرند با يك رنگاند كساني كه در منطقههاي سردسير به سر ميبرند با رنگ ديگر, فخري براي ابيض بر غير ابيض نيست اما بدني كه ما خودمان ميسازيم و با آن بدن وارد برزخ ميشويم و خداي سبحان هم در قيامت همين بدن ما را به آن صورت در ميآورد و آن صورت يا زشت است يا زيبا، اگر زيبا بود فخرآفرين است و اگر زشت بود وهنآفرين است. در دنيا ابيض و اسود فرقي ندارند نه صهيب رومي فضلي داشت بر بلال حبشي و نه به عكس اما در قيامت كه عدّهاي با صورت سياه محشور ميشوند عدّهاي با صورت سفيد «يوم تبيض فيه وجوه و تسود فيه وجوه»[1] آن علامت وهن است يا علامت فخر. اينكه به ما گفتند در هنگام وضو گرفتن در هنگام شستن صورت از خدا بخواهيد اين دعا را بخوانيد كه «اللهمّ بَيّض وجهي ... و لا تُسوّد وجهي ...»[2] براي همين است. ما اگر ـ خداي ناكرده ـ سيهروي و روسياه محشور بشويم براي ما ننگ است اگر ـ انشاءالله ـ روسفيد و سفيدروي محشور بشويم براي ما فخر است اين روسياهي يا سفيدرويي را ما با اخلاق فراهم ميكنيم يعني اين خُلق، پيوندي هم با آن خَلق دارد ما آن بدن را در دنيا ميسازيم با همان بدن محشور ميشويم و خداي سبحان هم در قيامت عين اين بدن ما را به همان صورت در ميآورد پس اخلاق تنها يك مسئله اعتباري نيست يك بايد و نبايد اعتباري نيست اين برهان سوم است كه با آن دو برهان قبلي جمعاً ميشود سه دليل. دو برهان قبلي اين بود كه درست است اين بايد و نبايدها امر اعتبارياند وجوب و حرمت حليّت و حرمت صحّت و بطلان اينها عناوين اعتبارياند و در خارج وجود ندارند لكن هم مسبوق به ملاكهاي واقعياند (يك) هم ملحوق به پاداش و كيفر واقعياند (دو) نه آن مصالح و مفاسد مستور، امر اعتباري است، اين يك برهان؛ نه آينده كه جهنم يا بهشت است كه نتيجه همين اعمال است امر اعتباري است، برهان دوم. طبق اين دو برهاني كه در جلسات قبل گذشت، اين دليل, دليل سوم است كه اخلاق به يك واقعيّت تكيه ميكند نه به امر اعتباري كه بگوييم انسان با اين قوانين اعتباري زندگي ميكند و قوانين اعتباري كه وجود خارجي ندارد چون اين قوانين از يك حقيقتهايي گرفته شده است و به حقايقي هم تبديل ميشود در قيامت اينها حقايقاند و گذشته از آن, اين دليل سوم نشان ميدهد كه اين اوصاف، سازنده ماست ما را دارد ميسازد يا به صورت بد يا به صورت خوب كه ـ انشاءالله ـ اميدواريم در اثر داشتن اخلاق خوب به صورتهاي خوب در بياييم! شما در عمرتان تجربه كرديد خوابهايي را ديديد گاهي با صورتهاي خوب محشور ميشويد گاهي با صورتهاي غير خوب اينها همان آثار اخلاقي است كه در خواب به صورت رؤياها در ميآيد.
اما آنچه مربوط به بخشهايي است كه به ما گفتند شما بايد بيدار بشويد اوّلين مرحله اخلاقي, يَقظه است ما بايد مراقب باشيم كه خوابيم يا بيداريم عدّهاي در تمام مدت زندگي در خواباند خواب ميبينند كه به مقامي رسيدند خواب ميبينند كه در يك وضع بهترياند در پايان عمر ميبينيد چيزي در دستشان نيست «الناس نيامٌ فاذا ماتوا انتبهوا»[3] اينكه به ما گفتند مراقبت باشيد اوّلين مراقبت اين است كه ما بررسي كنيم كه آيا خوابيم يا بيدار؛ انسان بيدار ميبيند انسان خوابيده نميبيند. در قرآن كريم فرمود همه اسرار عالم اشياء عالم آيات الهي است بعضيها ميبينند بعضيها نميبينند اينكه فرمود بعضيها نميبينند ﴿كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي﴾[4] چرا نميبينند؟ براي اينكه خواباند اگر ياد خدا هم ديدني است و هم شنيدني بعضيها هم سميعاند هم بصيرند در اين آيه فرمود اينها ياد خدا را نميبينند ﴿كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي﴾ مگر ذكر خدا نام خدا ياد خدا ديدني است يا شنيدني آنچه انسان را به ياد خدا مياندازد ذكر خداست او هم ديدني است هم شنيدني اگر كلامي انسان را به ياد خدا متذكّر بكند ذكر است اگر صحنهاي انسان را به ياد خدا متذكّر بكند ذكر است آن كه صحنههاي فراوان دنيا را ميبيند و به ياد خدا متذكّر نميشود در اين آيه فرمود چشمشان در پوشش است نام خدا را نميبينند ﴿أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي﴾ ما با اين آزمون ساده ميتوانيم بفهميم كه خوابيم يا بيدار و هميشه بايد بيدار باشيم چون درست است كه خداي سبحان فيض عامّهاش شامل همه ميشود ولي فيضي گاه گاهي نصيب بعضيها خواهد شد كه از وجود مبارک رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) رسيده است «إنّ لربكم في أيّام دهركم نَفحاتٌ» گاهي نسيمهايي ميوزد مثلاً ايام شهادت كه شد نسيمي ميوزد مواليد ائمه(عليهم السلام) كه شد نسيمي ميوزد شبهاي قدر شد نسيم خاصّي ميوزد انسان اگر بيدار باشد از آن نسيم حدّاكثر بهره را ميبرد فرمود: «ألا فتعرّضوا لها»[5] اگر بيدار بوديد نسيم وزيد در معرض آن نسيم قرار بگيرد.
ما بالأخره دو راه داريم اين دو راه هم به نحو مانعةالخلو است يعني جمع را شايد, اگر از هر دو راه استفاده كرديم طوبي لنا و حُسن مآب اگر نشد لااقل از يكي از دو راه بايد استفاده كنيم. ما پشت اين پرده دنيا را بايد بدانيم كه بعد از مرگ كجا ميرويم چه خواهد شد اين را بايد بفهميم. اين دو راه دارد يا راه درس و بحث و فحص و آيات و روايات است كه بالأخره انسان بفهمد بعداً چه خواهد شد يا اگر آن توفيق را نداشت آماده باشد كه اگر نسيمي وزيد اين پرده كنار رفت او پشت پرده را ببيند، بالأخره انسان يا خودش بايد تلاش و كوشش بكند به كنار پرده برود پرده را كنار بزند از پشت پرده باخبر بشود اين راه درس و بحث است و اگر آن دست را نداشت آن پا را نداشت آن حركت را نكرد آن تحقيق را نكرد كه با دست خود پرده را كنار بزند بايد منتظر باشد نسيمي بوزد كه پرده كنار برود او پشت پرده را ببيند اگر نه آن شد نه اين, اين ميشود اعما. برخيها هم توفيقي داشتند كه درس و بحثي داشتند با دست خودشان پرده را كنار زدند پشت پرده را ديدند و از طرفي تهذيبي داشتند رياضتي داشتند شبزندهداري داشتند نسيمي وزيد پرده كنار رفت ديدند جمع كردند بين دو راه, اگر كسي جمع كرد كه خيلي توفيق نصيبش شد اگر جمع نكرد لااقل يكي از اين دو راه بايد باشد كه ما بفهميم كجا خواهيم رفت وگرنه خوابيم و انسان خوابيده مشخص نيست كه چه كاري دارد انجام ميدهد «الناس نيامٌ فإذا ماتوا انتبهوا»[6] پايان عمر ميبيند دستش خالي است فرمود: «ألا فتعرّضوا لها» اين نسيم ميوزد اين پرده را كنار ميبرد اگر كسي بيدار باشد ميبيند و اگر بيدار نباشد پشت پرده را نخواهد ديد.
از نظر بخش دوم رسيديم به نامه 33 نهجالبلاغه اين نامه را وجود مبارك حضرت امير براي قُثَمبن عباسبن عبدالمطلّب نوشت اين برادر عبداللهبنعباس است. اين قُثم نماينده وجود مبارك حضرت امير بود در مكه.
مستحضريد كه در اين زيارت ائمه(عليهم السلام) ما به اينها عرض ميكنيم «أشهد أنّك قد أقمت الصلاة و آتيت الزكاة»[7] اينها نماز را اقامه كردند زكات دادند اما در زيارت اينها هيچ كدام نميگوييم «أشهد أنّك قد أقمت الحج» براي اينكه اقامه حج يك امر حكومتي بود حكومت هم دست اينها نبود كه اينها بتوانند حج را اقامه كنند. آن طوري كه الآن شما ميبينيد به بركت نظام اسلامي مسئله برائت از مشركين و اين گونه از امور مطرح است اينها را ميگويند اقامه حج كه امام(رضوان الله عليه) حج را اقامه كرده است شهداي ما حج را اقامه كردهاند نظام اسلامي حج را اقامه كرده است الآن كاملاً ميتوان در زيارت امام راحل گفت «أشهد أنّك قد أقمت الحج» اما درباره ائمه اين فرصت را ندادند اوّلين ثواب را امام و شهدا ميبرند بعد ديگران؛ اقامه حج از برجستهترين عبادتهاي ديني است.
وجود مبارك حضرت امير كه حكومت در اختيارش بود براي نمايندهاش در مكه نوشت «فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ»[8] حج را اقامه كن آن چند روزي كه وجود مبارك حضرت امير حكومت ميكرد نماينده رسمي حضرت امير در مكه، اميرِ حاج بود و فرمانرواي حجّاج بود آن ايام حج را اقامه ميكردند نه تنها حج ميكردند. اين قُثمبنعباس چند نامه وجود مبارك حضرت امير برايش نوشته يكي درباره اقامه حج است كه «فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ» يكي هم اين نامه است كه ميفرمايد گزارشگران ما از شام به من اطلاع دادند كه معاويه عدّهاي را وادار كرده كه از شام بيايند مكه مسلمانها را اغوا كنند تبليغاتي عليه حكومت اسلامي كنند مواظب باش كه اينها اثري در جامعه اسلامي نگذارند با حاجيان برخورد سوء نداشته باشند فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ عَيْنِي بِالْمَغْرِب» به جاسوس و خبرگزار سرّي ميگفتند عين, خود سيّدالشهداء(سلام الله عليه) هم وقتي كه به طرف مكه حركت ميكردند برخيها را در مدينه گفت شما عين من باشيد يعني چشم من باشيد ببينيد چه خبر تازهاي در مدينه رخ ميدهد كه به من اطلاع بدهيد براي من بنويسيد.
وجود مبارك حضرت امير هم از اين مسئولان اطلاعاتي در شام داشت كه شام در غرب كوفه بود فرمود كسي كه من در غرب كوفه او را مأموريت دادم او براي من نامه نوشت به من اطلاع داد كه معاويه عدّهاي را اعزام كرده كه بيايند مكه و حاجيان را فريب بدهند «فَإِنَّ عَيْنِي بِالْمَغْرِب كَتَبَ إِلَيَّ يُعْلِمُنِي أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَي الْمَوْسِمِ أُناسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ الْعُمْيِ الْقُلُوبِ الصُّمِّ الْأَسْمَاعِ الْكُمْهِ الْأَبْصَارِ» عدّهاي كه ناشنوايند نابينايند و نفهم، اينها همانهايياند كه جزء دسيسههاي اموياند و معاويه اينها را وادار كرده كه بيايند در مكه خرابكاري كنند عدّهاي را فريب بدهند و مانند آن در برخي از نسخ دارد: «الَّذِينَ يَلْتَمِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ»[9] و در برخي از نُسخ دارد: «الذين يَلبسون الحقّ بالباطل» اينها كسانياند كه از راه باطل ميخواهند به حق برسند كسانياند كه حق را به لباس باطل و باطل را به لباس حق در ميآورند اينها چنين گروهياند «وَ يُطِيعُونَ الَْمخْلُوقَ فِي مَعْصِيةِ الْخَالِقِ» .
يكي از كلمات نوراني پيغمبر اسلام(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) که به منزله قانون اساسی نظام اسلامی است اين است که فرمود: «لا طاعة لمخلوقٍ في معصية الخالق»[10] هرگز هيچ كسي نميتواند از مخلوقي اطاعت كند بگويد من مأمورم, مأمور معذور است و خدا را معصيت كند «لا طاعة لمخلوقٍ في معصية الخالق» اينجا وجود مبارك حضرت امير فرمود اينها در معصيت خالق از معاويه اطاعت ميكنند «يُطِيعُونَ الَْمخْلُوقَ فِي مَعْصِيةِ الْخَالِقِ وَ يَحْتَلِبُونَ الدُّنْيَا دَرَّهَا بِالدِّينِ» حَليب يعني شير، اينها پستان دنيا را با دينفروشي ميدوشند يعني اينها دين ميدهند و شير دنيا ميمكند «وَ يَشْتَرُونَ عَاجِلَهَا بِآجِلِ الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ» آن مقاماتي كه خدا براي پرهيزكاران قرار داد آن مقامات را از دست ميدهند سعي ميكنند متاع زودگذر دنيا را تهيه كنند ولي «وَ لَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ إِلاَّ عَامِلُهُ» هيچ كس به خير نميرسد مگر اينكه از راه صحيح به مقصد برسد هرگز از راه باطل نميشود به مقصد صحيح رسيد «وَ لاَ يُجْزَي جَزَاءَ الشَّرِّ إِلاَّ فَاعِلُهُ» هيچ كس به كيفر تلخ نميرسد مگر يك انسان تبهكار بعد فرمود: «فَأَقِمْ عَلَي مَا فِي يَدَيْكَ قِيَامَ الْحَازِمِ الصَّلِيبِ» در آن نامه ديگر فرمود: «فاقم للناس الحج» اينجا فرمود به عنوان يك مسئول مُتصلّب قوي اهل عزم و تصميم كارهايي كه من به شما گفتم اينها را رعايت بكن «وَ النَّاصِحِ اللَّبِيبِ» اهل نصيحت باش اهل اخلاص باش اهل خلوص باش خلاصي مردم را طلب بكن لَبيب و خردمند و عاقل باش «التَّابِعِ لِسُلْطَانِهِ الْمُطِيعِ لِإِمَامِهِ» آن كسي كه تو را نصب كرده حرف او را اطاعت كن از امامت يعني از خود حضرت امير پيروي كن «وَ إِيَّاكَ وَ مَا يُعْتَذَرُ مِنْهُ» يعني كاري كه بعد بايد عذرخواهي بكني هرگز دنبال اين كار نرو اول آن كار را بررسي كن اگر كار صحيح است انجام بده اگر كاري است كه بعداً بايد عذرخواهي بكني اصلاً وارد آن كار نشو «وَ لاَ تَكُنْ عِنْدَ النَّعْمَاءِ بَطِراً وَ لاَ عِنْدَ الْبَأْسَاءِ فَشِلاً» آن طور نباشد كه اگر يك وقت روزگار به كام تو بود اين خوشگذراني تو را از مرز عقل و عدل بيرون ببرد يا اگر به كام تو نبود آن تلخي موقّت آزموني، تو را از مرز عقل و عدل بيرون بيرون ببرد. اين يك ترجمه كوتاهي بود از اين نامه 33 اما حالا چون روز شهادت صديقه كبراست اين چند جمله هم درباره صديقه كبرا(سلام الله عليها) به عنوان عرض ارادت و عرض تعزيت و مصيبت عرض كنيم.
وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) وقتي وارد شدند ديدند كه صديقه كبرا(سلام الله عليها) با آن وضع هست و جان به جان آفرين تسليم كرده است ديدند يك وصيتنامه كتبي هست با اينكه شفاهاً وجود مبارك صديقه كبرا وصيّت كرد كه مرا شب غُسل بدهيد شب دفن كنيد حاضر نيستم آنهايي كه به من ستم كردند غصب كردند حقّ مرا گرفتند حقّ تو را گرفتند در مراسمم شركت كنند باز معذلك كتباً مرقوم فرمود كه «يا علي ... حَنِّطني و غَسِّلْني و كفِّنّي بالليل»[11] خب درست است كه او دختر پيغمبر است درست است كه مادر يازده امام است اما قسمت مهمّ اشك ما براي اين است كه نگذاشتند آن مقام والاي آن حضرت به جامعه اسلامي برسد اين كم مقامي نيست.
مرحوم كليني(رضوان الله تعالي عليه) نقل ميكند كه بعد از رحلت پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) جبرئيل بر وجود مبارك فاطمه زهرا نازل ميشد اسرار عالم را ميگفت معارف را ميگفت و عليبنابيطالب(سلام الله عليهما) اينها را مينوشت[12] اين يعني چه؟! خب جبرئيل نازل بشود براي فاطمه و اسرار را بگويد خب اگر اين خانه درش باز بود به روي مسلمانها بسياري از علوم حل ميشد. يك وقت امام راحل(رضوان الله عليه) هم فرمودند كه اصلاً جبرئيل براي هر پيغمبري نازل نميشد براي خُلَّص از انبيا نازل ميشد براي انبياي اولواالعزم نازل ميشد حالا جبرئيل نازل بشود معارف الهي را براي فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بگويد و عليبنابيطالب بنويسد و بشود مُصحف فاطمه! گاهي ائمه(عليهم السلام) از اخبار غيبي خبر ميدادند از مطالب غيبي خبر ميدادند ميفرمودند در مُصحف جدّه ما اينچنين آمده است[13]. زاري و اشك و آه و ناله ما براي اين است كه اين در را بستند كه خيلي از معارف به روي ما آمده است آنها به فكر فدك و امثال فدك بودند. وجود مبارك حضرت امير فرمود: «مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَغَيْرِ فَدَكٍ»[14] فدك در دست ما بود مِلك طلق دختر پيغمبر بود عدّهاي غاصبانه خواستند بگيرند آمدند گرفتند ما هم حرفي نزديم عمده آن است كه اين اسرار الهي كه خدا به ما سپرده بود و ما ميخواستيم اينها را به مردم منتقل بكنيم اينها حقّ مسلّم مردم را غصب كردند جامعه را به اين ضلالت كشاندند لذا صديقه كبرا(سلام الله عليها) هم شفاهاً هم كتباً فرمودند من راضي نيستم آنها كه به ما ستم كردند در مراسم تدفين من شركت كنند شب مرا غَسل و غُسل بده.
وجود مبارك حضرت امير وقتي فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) با آن وضع غَسل و غُسل دادند به فرزندانشان فرمودند: «هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّكم»[15] فرمود حسن حسين زينب امّكلثوم بياييد آخرين وداع را بكنيد با مادرتان، آخرين وداع را بكنيد توشه برداريد «هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّكم» اين زاد و توشه است ما هم با اين عرض ادب زاد و توشه ميخواهيم ما با اين توسّل زاد و توشه ميخواهيم «هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّكم» هنگام دفن شد هنوز روشن نيست كه قبر مطهّرش كجاست. وجود مبارك اميرالمؤمنين دارد دفن ميكند درددلي را عليبنابيطالب با پيغمبر(عليهما السلام) دارد عرض كرد يا رسول الله! اين دختر شما كه به حضور شما ميآيد به من نگفت بين در و ديوار چه گذشت «فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ» تو پدري به تو خيلي احترام ميكند تو از او پرس و جو بكن «فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ» من كوتاهي نكردم بيش از اين از دست من برنيامد «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ» همه جريان سقيفه را دخترت ميگويد مرا با طناب به مسجد بردند مرا با دست بسته بردند دخترت ميگويد «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ ... فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ»[16] صلّي الله عليك يا بنت رسول الله!
«السلام عليكم يا أهل بيت النبوّة و معدنَ الرسالة و مختَلَفَ الملائكة و مهبِطَ الوحي ... و رحمة الله و بركاته»[17].
پروردگارا! اين عرض ارادت را ذخيره دنيا و آخرت همه ما قرار بده!
پيوند ناگسستني اين امّت اسلامي را با قرآن و عترت تا قيامت حفظ بفرما!
همه ما را مشمول ادعيه زاكيه وليّ عصر قرار بده!
نظام اسلامي, رهبر ما, مراجع ما, حوزههاي فقهي فرهنگي دانشگاهي ما, مسئولان ما, ملّت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما!
ارواح مؤمنان عالم, امام راحل, شهداي انقلاب, مراجع ماضين, ذويالحقوق ما (همه) را در سايه رحمتت با اوليايت محشور بفرما!
خطر استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان!
مشكلات اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها را در سايه لطف وليّات برطرف بفرما!
فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت قرار بده!
شرح صدر به همه ما مرحمت بفرما!
علم نافع به همه ما مرحمت بفرما!
اين دعاي ضروري ماست كه خدايا جوانهاي ما را در سايه وليّات از هر خطري محافظت بفرما!
دنيا و آخرت امّت اسلامي را در سايه وليّات تأمين بفرما!
اين نظام را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . الامالي (شيخ صدوق)، ص 191.
[2] . الكافي، ج 3، ص 70 و 71.
[3] . خصائص الائمة (سيد رضي)، ص 112.
[4] . سورهٴ كهف، آيهٴ 101.
[5] . بحار الانوار، ج 68، ص 221؛ ر . ك: المعجم الكبير (طبراني)، ج 19، ص 234.
[6] . خصائص الائمة (سيد رضي)، ص 112.
[7] . الكافي، ج 4، ص 570 و 574؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 604.
[8] . نهجالبلاغة، نامه 67.
[9] . اختيار مصباح السالكين، ص 520؛ تمام نهج البلاغه، ج 7، ص 230.
[10] . من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 381.
[11] . بحار الانوار، ج 43، ص 214.
[12] . الكافي، ج 1، ص 241 و ص 458.
[13] . الكافي، ج 1، ص 240؛ بصائر الدرجات، ص 157، 161 و 170.
[14] . نهجالبلاغة، نامهٴ 45.
[15] . بحار الانوار، ج 43، ص 179.
[16] . نهجالبلاغة، خطبهٴ 202.
[17] . تهذيب الاحكام، ج 6، ص 96.