أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
﴿وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ (10) فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً (11)وَ یَصْلی سَعیراً (12) إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً (13) إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ (14) بَلی إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیراً (15) فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (16) وَ اللَّیْلِ وَ ما وَسَقَ (17) وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (18) لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ (19) فَما لَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (20) وَ إِذا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لا یَسْجُدُونَ (21) بَلِ الَّذینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ (22) وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُوعُونَ (23) فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ (24) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (25)﴾.
سوره مبارکه «انشقاق» که در مکه نازل شد همان طوری که در آغاز خلقت سخن از گسترش زمین و تحکیم زمین و جبال است در پایان دنیا سخن از جمع کردن این سفره پهن شده است که فرمود: ﴿یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُب﴾[1] پهن کردن زمین برای نظام آخرت تا ﴿إِنَّ الأوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ﴾[2] باشد اینها کارهای جسمانی و ظاهری مسئله معاد است. یک کار عمیقی را ذات اقدس الهی در قرآن کریم بیان کرد که این از قدرت هیچ قادری برنمیآید و آن این است که تمام زوایای اعتقاد درونی، اخلاق درونی، نیتهای درونی، اوصاف درونی را این تجزیه و تحلیل میکند آن باطنش را صاف نشان میدهد به همه و به انسان میگوید تو این هستی! خیلی از کارها است که انسان در اثر آن ملکات بد انجام میدهد و خودش غافل است اول آگاهانه انجام میدهد بعد بر اثر اعتیاد، بعد بر اثر غفلت در درون او یک سلسله خاطراتی است نیتهایی است اوصافی است عقایدی است همه اینها در میآورد به انسان نشان میدهد میگوید تو این هستی؛ لذا برخیها احتمال دادند که ضمیر ﴿فَمُلاَقِیهِ﴾ در ﴿یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ﴾ این ضمیر به آن «کَدح» برگردد نه به «الله» یعنی انسان در قیامت تمام عقاید و درون خودش را کاملاً میبیند؛ هیچ علمی در دنیا نیست که درون انسان را باطن انسان را عقیده انسان را آن سرشت انسان را خوب ارزیابی کند به انسان نشان بدهد؛ این از دقیقترین کارهای خدا درباره قیامت است. البته این منافات ندارد که به لقای الهی هم برگردد چون وقتی به مشهد، به محضر و به محل ملاقات الهی میرسند این صحنه را میبینند؛ لذا ﴿فَمُلاَقِیهِ﴾ منافات ندارد که به «لقاء الله» تماس داشته باشد؛ اما ضمیر به «کَدح» برمیگردد؛ یعنی ای انسان تمام عصاره اعمالتان را در حضور خدا میبینید.
مطلب دیگر این است که بعضیها نمیدانند که این نشاط و این خوشحالی و این خندهای که دارند میگویند درونش گریه است این را خیلیها نمیدانند. ذات اقدس الهی میفرماید که این خنده، خنده کاذب است این نشاط، نشاط کاذب است، چون اینها به دین دارند میخندند به حق دارند میخندند، آن که به دین دارد میخندد ظاهر او خنده است باطن او گریه، ما این گریه را درمیآوریم، در قیامت ناله میکنند و این ناله از عمل خودشان است جای دیگر نیست میگویند این کجا بود؟ میگویند این درون کارتان بود ما کاری دیگر نکردیم هیچ جای جدایی نیست وقتی اینها سؤال میکنند که این صحنهها کجا بود میگویند اگر سمّی باشد یک شربت سمّی باشد یا یک نان سمّی باشد یک مقدار عسل روی آن بریزند و به خورد کسی بدهند این جز هلاکت چیزی دیگر که نیست این ظاهرش عسل است باطنش سمّ است، میفرماید این ظاهرش خنده و نشاط است شما دارید به دین میخندید.
یک وقت است که کسی طنزی میگوید یک کار خوبی میکند یک کار شیرینی میکند میخندید جای خنده است؛ اما وقتی ﴿إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ﴾[3] دارید به دین میخندید، اینکه به دین میخندید باطن آن گریه است ظاهر آن خنده است تنها کسی که میتواند باطن این اعمال را در بیاورد خداست؛ لذا همان طوری که در جریان هیزم نفرمود ما از جنگل هیزم میآوریم خود این ظالم گُر میگیرد ﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[4] از جای دیگر هم ذغال نمیآورند همین است؛ میفرماید اینکه شما دارید به دین میخندید «ظاهره ضحک، باطنه بکاء»، ما این «بکاء» را درمیآوریم این چه کاری است از چه کسی برمیآید نمونه آن چیست ما در دنیا نداریم، فرمود ما در قیامت این کارها را میکنیم.
ملاحظه بفرمایید در همین سوره «انشقاق» استدلال میکند ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ ٭ فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً ٭ وَ یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ٭ وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ ٭ فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً﴾ «ثبور» یعنی هلاک. کسی که به ستوه آمده تقاضای مرگ میکند ﴿فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً﴾، بعد هم به آن آتش گداخته گرفتار میشود اول «صَلی» است بعد «تصلیه» است که بحث آن گذشت. ﴿وَ یَصْلی سَعیراً﴾ چرا ناله میزند؟ برای اینکه قبلاً خوشحال بود، قبلاً که خوشحال بود چرا الآن باید ناله بزند؟ برای اینکه این سرور، سرور کاذب است سرور کاذب مثل اینکه یک نان سمّی را شما یک مقدار عسل روی آن بریزید همین! این در فضای دهن به حسب ظاهر شیرین است تا فضای دهن است یک لذت کاذب دارد، اما وقتی به دستگاه گوارش رسید ناله او در میآید دلیلی که قرآن ذکر میکند میگوید اینها خوشحال بودند؛ حالا چرا انسان خوشحال باید جهنّمی بشود؟ برای اینکه خوشحالی کاذب دو معنا دارد: ظاهر آن نشاط است، باطن آن اشک و این باطل را درمیآید عمل این طور است.
استدلال قرآن این است که چرا گرفتار شعله میشود؟ میفرماید برای اینکه خوشحال بود، خوشحالی که شعله ندارد! میفرماید بله، اگر خوشحالی صادق باشد بله؛ اما اینها دارند به دین میخندند وقتی به دین میخندند این ظاهری دارد به نام سرور، باطنی دارد به نام «صَلیِ نار»، به نام سمّ؛ ما آن باطن را در میآوریم. میفرماید که ﴿وَ یَصْلی سَعیراً﴾ چرا؟ چون ﴿إِنَّهُ﴾ استدلال است برای اینکه قبلاً خوشحال بود؛ قبلاً خوشحال بود چرا امروز باید بسوزد؟ فرمود خوشحالی او به این نبود که تولیدی کرده مشکل جامعه را حل کرده اینها که نبود به دین میخندید. این مسخره کردن به دین، نشاط کاذب، «ظاهره ضحک و باطنه بکاء»، باطن در قیامت ظهور میکند.
اگر تعلیل نبود این تحلیلها را به همراه نداشت؛ یک وقت میفرماید: ﴿وَ یَصْلی سَعیراً﴾ و «یعذّب کذا و کذا» بله، اما برهان اقامه میکند، میگوید چرا میسوزد؟ برای اینکه خوشحال بود، این دلیل بر آن نیست که کسی خوشحال باشد بسوزد! بله، خودش فرمود: ﴿یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾[5] درست است، ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا﴾[6] این درست است؛ اما حالا به دین کسی بخندد معنایش چیست؟ معنای آن این است که ظاهرش خنده و نشاط است باطنش سمّ است، این باطن در قیامت ظهور میکند. ﴿إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ٭ إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ﴾، «حارَ» یعنی «رَجَعَ»؛ این حائر حسینی(صلوات الله و سلام الله علیه) میگویند، برای اینکه آب آمد و دور زد و به خود قبر مطهر کار نداشت میگویند حائر حسینی، حائر حسینی! منظور از این گمان در اینجا به معنی یقین است، او یقین داشت که حور و رجوعی ندارد و میپوسد نه از پوست به در بیاید مرگ آخر راه است این نگاهش این بود.
بعد میفرماید: ﴿بَلی إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیراً﴾ ذات اقدس الهی به تمام ذرّاتش آگاه بود که او دارد به چه چیزی میخندد؟ این خنده از چه نوعی است؟ درون او چیست؟ اگر کسی، یک مال حرامی را بگیرد میبینید اوایل سوره مبارکه «نساء» چه میفرمود؟ میفرماید مال حرام برای همیشه حرام است و برای همه حرام است اما یک کسی که هیچ پناهگاهی ندارد مثل یتیم، مال او زود اثر میگذارد. بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ﴾[7] این دو اصل را که گفت، فرمود مال یتیم خوردن ـ «حوب» یعنی گناه ـ گناه بزرگی است، یک. دو: کسی که به ایتام دیگران رحم نکرده و غارتگری کرده است مواظب باشد که بعد از مرگ او برای بچههای او هم همین خطر پیش میآید، بعد از این دو خطر فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً﴾[8] البته مال یتیم اثرش بیشتر است، «بیت المال» هم همین است اختلاسی هم همین است. فرمود این کسی که دارد مال حرام میخورد نه اینکه در قیامت، الآن دارد آتش میخورد ﴿إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً﴾؛ اما ﴿وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً﴾ ناری هم در قیامت است اما الآن دارد آتش میخورد؛ منتها قدری عسل روی این سمّ گذاشتند متوجه نیست، همین! این کار خداست و در قیامت این چیزها با هیچ علمی کشف نمیشود، تمام آزمایشگاههای دنیا را بیاورید بگویید مال یتیم و غیر یتیم را آزمایش بکنند فرقی ندارد. چیزهایی است که ذات اقدس الهی فرمود ما میدانیم اینها نمیدانند اینها یک مختصر علم آزمایشگاهی دارند به همین خوشحالاند ﴿فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ﴾[9] ما چیزهایی آوردیم که در آزمایشگاه شما جا ندارد شما به همین آزمایشگاه خوشحال هستید. فرمود وقتی انبیا(علیهم السلام) فرمایشی دارند ﴿فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ﴾، اینها میگویند حلال و حرام یعنی چه؟ ما آزمایش میکنیم میبینیم خبری نیست فرمود آن مطلب را که آزمایشگاه شما نشان نمیدهد، شما به همین علم آزمایشگاهی خوشحال هستید این جایی را نشان نمیدهد؛ اما وحی میگوید این حقیقةً نار است، یک شربت شیرینی یا عسلی را روی آن گذاشتند همین! ولی وقتی که به هاضمه میخواهد برسد، فریاد او بلند است که ﴿یَدْعُوا ثُبُوراً﴾ میگوید مرگ مرگ مرگ! «ثبور» یعنی هلاک. این کار، کار خداست؛ لذا ذات اقدس الهی به پیغمبر فرمود: به مردم بگو خودت هم بدان ما یک حرفهای تازهای داریم ﴿وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[10] نه «ما لا تعلمون»؛ فرمود ما از غیب حرفهای تازهای داریم، حرفهایی داریم که در هیچ جای عالم نیست، تمام علوم پیشرفت بکند همه انسانها هم در کرات دیگر رفت و آمد داشته باشند ترمینال داشته باشند ﴿وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِله وَ فِی الْأَرْضِ إِله﴾[11] این حرفها آن جاها نیست که حرام آتش است؛ ظاهر آن نان است میوه است، باطنش شعله است، روی این شعله مقداری عسل ریختند این شیرین نشان میدهد با «إنّما» هم تعبیر کرده است ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً﴾ این حرفها را ما از کجا بفهمیم؟ کسی که ـ معاذالله ـ به این حرفها میخندد برهان قرآن این است که اینها به دین میخندند امروز باید بگریند؛ کسی که بخواهد تحقیق کند وسیله تحقیق ندارد، ما از چه راه تحقیق بکنیم؟ کدام آزمایشگاه است که این را نشان میدهد؟ لذا به پیغمبر فرمود تو هم باهوش هستی هوشی به تو دادیم، اما تو هم نمیدانی تا ما نگوییم ﴿وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾،[12] «کان» منفی این اثر را دارد. یک وقت میگوییم: ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾[13] یک استاد میتواند به دیگری بگوید چیزهایی که نمیدانستی را من یادت دادم این خیلی مهم نیست؛ اما اگر بگوید که تو آن نیستی که زیر این آسمان یاد بگیری، اصلاً هیچ جای عالم نمیتوانی یاد بگیری، این حرف را غیر از وحی نمیتواند بگوید. فرمود ﴿وَ عَلَّمَکَ﴾ تو ای پیامبر ﴿مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾ به ما هم فرمود: ﴿وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ شما کجا میخواهید این حرفها را یاد بگیرید؟ هیچ جای عالم نیست برهان اقامه میکند نه اینکه بگوید اینها که کافرند در قیامت میسوزند میگوید اینهایی که کافر هستند چون خندان هستند امروز آتش را میبینند و آتش هم از جای دیگر نیست؛ معلوم میشود که این نشاط «ظاهره ضحک و باطنه بکاء»، باطن را در قیامت در میآورند. این هم که یک عده به صورت حیوان محشور میشوند این هم همین است، این هم از دقایق کار قرآن کریم است که این شخص به نام ترامپ ظاهرش انسان است باطنش را شما هر آزمایشگاهی بروید میگوید این انسان است.
یک بیان نورانی از حضرت امیر(سلام الله علیه) است که همه بیانات نورانی است در نهج است که «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ»،[14] «لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ»[15] همه این بیانات نورانی است؛ سنگ را از هر جا آمد برگردان، امروز اگر دیدید و شنیدید موشکی زدند این سنگی بود که عزیزان ما برگرداندند. ذات اقدس الهی به برکت قرآن و عترت به فرد فرد شما و همه عزیزان ایران اسلامی را خیر دنیا و آخرت بدهد و این عزیزان هم کاری کردند که نیروی انسانی کشته نشود همان تجهیزاتشان باشد. این بیان نورانی حضرت امیر است که فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ» کسی به شما سنگ زد شما هم برگردان و بزن! همین جا بنشینی تا سنگ بخوری؟ اگر این حرفهای از جای دیگر بود میگفتیم بوی سیاست عادی میدهد، این حرفها بوی دیانت است، دیانت ما عین سیاست ماست به تعبیر مدرّس(رضوان الله تعالی علیه). این بیان صریح حضرت است در نهج البلاغه فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ»، «لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ». این برهان قرآن کریم است فرمود کسی که باطن او حیوان است شما تمام آزمایشگاههای دنیا را بگردید عکسبرداری بکنید میگوید این آقا انسان است، اما کسی که بگوید: ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ﴾[16] این وحی الهی است، اینکه نمیخواهد مسخره کند یا هجو کند. یک وقت شاعری ادیبی کسی را میگوید این حیوان است شعری میگوید درباره او، این در حقیقت یک طعن ادبی است این درست است؛ اما ذات اقدس الهی که فرمود: ﴿إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ﴾ یعنی حقیقةً حیوان هستند اینکه نمیخواهد ـ معاذالله ـ شاعرانه حرف بزند.
این بیان نورانی امام سجاد،[17] یک؛ امام باقر(سلام الله علیهما)،[18] دو؛ هر دو در صحنه عرفات این کار را کردند یا نکردند؟! جریان «مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیج» هر دو در سرزمین عرفات به شاگردانشان به بعضی از خواص اصحابشان نشان دادند یا ندادند؟! این در هیچ جا پیدا نمیشود این در آزمایشگاهها و در عکسبرداریها در هیچ جای عالم نیست. این است که خدا میفرماید ما حرفهای تازه داریم عمل این چنین است خود شخص این چنین است عقیده این چنین است رفتار این چنین است؛ لذا ﴿کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ﴾ آن «کَدح» را در مشهد خدا. بیان قرآن این نیست کسی که کافر است جهنم میرود، آن تعبیرات سرجایش محفوظ است؛ میفرماید چرا آتش میخورد؟ چرا آتش میبیند؟ برای اینکه در دنیا میخندید خنده دنیا و نشاط دنیا و سرور دنیا چه کار به شعله قیامت دارد؟ میخواهد بفرماید این ظاهرش سرور است باطنش سمّ است، به همان دلیلی که در اول سوره مبارکه «نساء» دارد که اینها دارند آتش میخورند ولی متوجه نیستند؛ یعنی این ظاهرش اختلاس و نجومی و مانند آن است باطنش شعله است ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً﴾ نه اینکه در قیامت آتش میخورد، آنکه جمله بعد است، جمله بعد ﴿وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً﴾ مربوط به قیامت است؛ اما الآن نمیفهمد. این حرفها حرفهایی است که فقط ایمان به غیب میخواهد.
پرسش: ...
پاسخ: بله وجود مبارک حضرت طوری بود که کسی حرف میزد میفهمید که منافق است یا مؤمن؛ این را شما با چه چیزی میفهمید؟ الآن کسی که پشت این دیوار باشد حرف بزند ما میفهمیم زن است یا مرد است، بچه است یا بزرگ است، اینها را کاملاً میفهمیم که امر حسی است؛ اما مؤمن است یا کافر است را از کجا بفهمیم، راست میگوید یا دروغ میگوید را از کجا بفهمیم؟ فرمود آن علمی که ما بخواهیم به تو بدهیم همان طوری که در لحن قول، میفهمی که این زن است یا مرد است ولو پشت پرده باشد نامه بنویسد، در حضور شما هم نباشد، میفهمد که منافق است یا مؤمن، این را از کجا میفهمد؟ این علمی نیست که در آزمایشگاهها مشخص بشود این طور است.
عمده برهان مسئله است؛ غرض این است که در آنجا میفرماید او فقط دارد آتش میخورد آتش قیامت هم سرجایش محفوظ است. اگر این جمله ﴿وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً﴾ نبود ممکن بود بعضیها توجیه بکنند که مال حرام در دنیا باعث میشود که در قیامت گرفتار آتش میشود، اما مرزها را جدا کرده فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً﴾ این جداست، این اولی جز از راه وحی کسی نمیتواند بفهمد. یک وقت کسی آمده به محضر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد که فلان کس مُرد، ما به شما تبریک بگوییم یا تهنیت بگوییم، مثلاً مدتی زحمت کشید؟ فرمود به من تسلیت بگویید تبریک نگویید، چرا؟ برای اینکه وقتی که غنایم خیبر را میآوردند دست او آلوده شد مقداری از مال غنایم خیبر را گرفت «إِنَّ الشَّمْلَةَ الَّتِی أَخَذَهَا یَوْمَ خَیْبَرَ مِنَ الْغَنَائِمِ لَمْ تُصِبْهَا الْمَقَاسِمُ لَتَشْتَعِلُ عَلَیْهِ نَارًا»[19] الآن در قبر است کنار قبر او هم شعله است برای اینکه این را از غنیمت گرفته است؛ حالا حضرت اینجا در مسجد نشسته آنها هم در قبرستان دفن کردند فرمود این مالی را که ایشان از «بیت المال» گرفته الآن کنار قبر او آتش است. «إِنَّ الشَّمْلَةَ» یعنی پارچه «إِنَّ الشَّمْلَةَ الَّتِی أَخَذَهَا یَوْمَ خَیْبَرَ مِنَ الْغَنَائِمِ لَمْ تُصِبْهَا الْمَقَاسِمُ لَتَشْتَعِلُ عَلَیْهِ نَارًا» این را از کجا میگوید؟! اینها چیزهایی است که فرمود مشرق بروید مغرب بروید اینها از جای دیگر نمیآید فقط از اخبار است. ذات اقدس الهی است که باطن را در قیامت علنی نشان میدهد، در آن وقت آدم هیچ راهی برای تکذیب آن ندارد. الآن آقایی که از تمام ریشههایش مالی را فراهم کرده، آن مال را مخلوط کرده خورده، این را که نمیتواند انکار کند چون هیچ راهی برای این کار نیست بخواهد انکار کند دستش شهادت میدهد دهنش شهادت میدهد دستگاه گوارش او شهادت میدهد کجا میتواند انکار بکند؟ راهی نیست برای انکار کردن.
نکته اساسی قرآن این است که اینها را عطف نکرده است نگفت کسی که گناه کرده در قیامت کیفر میبیند فرمود چون میخندید الآن شعله در کنار اوست، ﴿إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً﴾ مثل اینکه یک پزشک بگوید، این آقا الآن دستگاه گوارش او درد دارد چرا؟ برای اینکه ناپرهیزی کرده است این برهان دارد.
پرسش: اگر کفاری باشند که اهل خنده نباشند تمسخر کنند.
پاسخ: نشاط، این نشاطی که دارد سخن از ضحک نیست خیلی مسرور است که وضع مالیاش خوب است از این راه درآورده. حالا کفار مستضعف که دسترسی به دین ندارند، آنها را ذات اقدس الهی مستثنا کرده است. بحثهای صبح ما هم همین طور بود! الآن مثلاً در بعضی از روستاهای اطراف چین، خدا حفظ کند بعضی از دوستان ما را که اوایل انقلاب پیام امام(رضوان الله تعالی علیه) را به آن قسمتها بردند، آنها همین که شنیدند کسی از طرف امام آمده یک روستای دورافتاده چین بود، تمام زن و بچه از آن خانههایشان آمدند به استقبال فقط میگفتند «لا اله الا الله، لا اله الا الله»! هیچ یعنی هیچ! ـ به نحو سالبه کلیه ـ از اسلام هیچ خبری نداشتند فقط «لا اله الا الله» اصلاً نماز را نمیدانستند چیست؛ چون سالیان متمادی بود آبا و اجدادشان را که با کمونیستی از بین بردند اینها که اصلاً دین را نشنیدند هیچ! فقط «لا اله الا الله» را به ارث بردند اینها کافرند، این کفار مستضعف را که ذات اقدس الهی نمیسوزاند؛ حالا یا اعراف است یا جای دیگر است. الآن بخشهایی از شوروی سابق هم همین طور است این روستاهای دورافتاده که وسایل اخبار جمعی و اینها که در اختیارشان نیست و هیچ چیزی هم نشنیدند پیغمبر را نشنیدند علی بن ابیطالب و اهل بیت(علیهم السلام) را نشنیدند، اینها مستضعفی هستند که مستثنا میباشند.
اما کسی که نه، همین کارهای ولید و مغیره و مانند آنها، در صدر اسلام کارهایشان همین بود. در سوره مبارکه «مطفّفین» که فرمود آنها مؤمنین را که میدیدند مسخره میکردند میخندیدند پیغمبر را که میدیدند ـ معاذالله ـ مسخره میکردند میخندیدند اینها ظاهرش سرور است باطنش اشک و قیامت این باطن را در میآورند حالا چه مال حرام باشد چه حیله باشد چه مکر باشد هر چه «أو ما شئت فسمّه»؛ اگر چیزی ظاهرش مطابق با واقع نبود آن واقع را ذات اقدس الهی در میآورد و به آدم نشان میدهد میگوید این است. عمده آن استدلالهای قرآن کریم است اگر قرآن کریم بفرماید کسانی که در دنیا از راه حرام مسرور هستند در قیامت جهنم میبینند؛ این راه استدلال ما نداریم که بگوییم این باطن آن است یا نه! اما وقتی استدلال میکند میفرماید چون مسرور هستند ﴿وَ یَصْلی سَعیراً﴾؛ یا در سوره «نساء» میفرماید اینکه دارد مال یتیم میخورد دارد آتش میخورد، نه اینکه در قیامت آتش بشود چون این را با جمله بعد ذکر کرده است که ﴿وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً﴾ این معلوم میشود که «ظاهره خُبز و باطنه سمّ»، این هم همین طور است. فرمود: ﴿إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ٭ إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ﴾ ـ معاذالله ـ فکر میکرد که قیامتی نیست ﴿بَلی﴾ قیامتی هست ﴿إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیراً﴾. آن وقت «لقاء الله» این چیزها را به همراه دارد و «ثبور» هم به معنی هلاکت است این برهان تنها در این سوره نیست، در سوره مبارکه «مطفّفین» هم بود که ﴿إِنَّ الَّذینَ أَجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ ٭ وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغامَزُونَ ٭ وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهینَ﴾ اینها وقتی میرفتند به خانه یا مرکز کارشان، میخندند که ما مسخره کردیم چه کسی را مسخره میکردند؟ این قهقهه ظاهرش نشاط است باطنش شعله است. استدلال قرآن را ببینید دلیل میآورد میگوید اینها وقتی به خانههایشان میرفتند میخندیدند چون میخندیدند حالا باید شعله ببینند.
تعبیرات دیگری هم در سوره مبارکه «فرقان» هم مشابه این تعبیر آمده که اینها در دنیا که بودند مثلاً انبیا و اولیای الهی را مسخره میکردند و در قیامت به همان وضع دیگران مبتلا میشوند و در سوره «فرقان» دارد: ﴿وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً ٭ یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً ٭ لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی﴾.[20] «ثبوراً» را هم که در این آیه است، در سوره مبارکه «فرقان» به این صورت آمده در آیه سیزده و چهارده: ﴿وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَکاناً ضَیِّقاً مُقَرَّنینَ دَعَوْا هُنالِکَ ثُبُوراً ٭ لا تَدْعُوا الْیَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کَثیراً﴾ برای اینکه شما آنجا میخندید؛ یعنی این نشاط، نشاط کاذب است و آن درد، درد صادق یک انسان مَست ظاهراً عربدهای میکشد ظاهرش عربده است باطنش فریاد، برای اینکه وقتی به حالت عادی برگشت درد آن شروع میشود این است، این طور نیست که یک چیز بیگانهای باشد.
بنابراین این استدلالهای سوره مبارکه «انشقاق» شبیه استدلالهای سوره مبارکه «مطفّفین» است. امیدواریم ذات اقدس الهی این نظام را این مردم را و شما را مشمول دعای ویژه ولیّ عصر قرار بدهد.
«و الحمد لله رب العالمین»
[1]. سوره انبیاء، آیه104.
[2]. سوره واقعه، آیات49 و50.
[3]. سوره مطففین، آیه29.
[4]. سوره جن، آیه15.
[5]. سوره روم، آیه4.
[6]. سوره یونس، آیه58.
[7]. سوره نساء، آیه9.
[8]. سوره نساء، آیه10.
[9]. سوره غافر، آیه83.
[10]. سوره بقره، آیه151.
[11]. سوره زخرف، آیه84.
[12]. سوره نساء، آیه113.
[13]. سوره علق، آیه5.
[14]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، حکمت314.
[15]. نهج البلاغه(للصبحی صالح), خطبه29.
[16]. سوره فرقان، آیه44.
[17]. التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری(عَلَیْهِ السَّلَام)، ص606 و 607؛ «قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَام وَ هُوَ وَاقِفٌ بِعَرَفَاتٍ لِلزُّهْرِیِّ کَمْ تُقَدِّرُ هَاهُنَا مِنَ النَّاسِ قَالَ أُقَدِّرُ أَرْبَعَةَ آلَافِ أَلْفٍ وَ خَمْسَمِائَةِ أَلْفٍ کُلُّهُمْ حُجَّاجٌ قَصَدُوا اللَّهَ بِآمَالِهِمْ وَ یَدْعُونَهُ بِضَجِیجِ أَصْوَاتِهِمْ فَقَالَ لَهُ یَا زُهْرِیُ مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیجَ فَقَالَ الزُّهْرِیُّ کُلُّهُمْ حُجَّاجٌ أَ فَهُمْ قَلِیلٌ فَقَالَ لَهُ یَا زُهْرِیُّ أَدْنِ لِی وَجْهَکَ فَأَدْنَاهُ إِلَیْهِ فَمَسَحَ بِیَدِهِ وَجْهَهُ ثُمَّ قَالَ انْظُرْ [فَنَظَرَ] إِلَی النَّاسِ قَالَ الزُّهْرِیُّ فَرَأَیْتُ أُولَئِکَ الْخَلْقَ کُلَّهُمْ قِرَدَةً لَا أَرَی فِیهِمْ إِنْسَاناً إِلَّا فِی کُلِّ عَشَرَةِ آلَافٍ وَاحِداً مِنَ النَّاسِ...».
[18]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهرآشوب)، ج4، ص184؛ «قَالَ أَبُو بَصِیرٍ لِلْبَاقِرِ(عَلَیْهِ السَّلَام) مَا أَکْثَرَ الْحَجِیجَ وَ أَعْظَمَ الضَّجِیجِ فَقَالَ بَلْ مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیجَ أَ تُحِبُّ أَنْ تَعْلَمَ صِدْقَ مَا أَقُولُهُ وَ تَرَاهُ عِیَاناً فَمَسَحَ عَلَی عَیْنَیْهِ وَ دَعَا بِدَعَوَاتٍ فَعَادَ بَصِیراً فَقَالَ انْظُرْ یَا أَبَا بَصِیرٍ إِلَی الْحَجِیجِ قَالَ فَنَظَرْتُ فَإِذَا أَکْثَرُ النَّاسِ قِرَدَةٌ وَ خَنَازِیرُ وَ الْمُؤْمِنُ بَیْنَهُمْ کَالْکَوْکَبِ اللَّامِعِ فِی الظَّلْمَاءِ...».
[19]. الجامع لأحکام القرآن، ج4، ص258؛ الصحیح البخاری، ص2466.
[20]. سوره فرقان، آیات27ـ 29.