07 10 2019 456593 شناسه:

تفسیر سوره انسان جلسه 10 (1398/07/16)

دانلود فایل صوتی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزیلاً (23) فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً (24) وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلاً (25) وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلاً (25) وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً (26) إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَراءَهُمْ یَوْماً ثَقیلاً (27) نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدیلاً (28) إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی‏ رَبِّهِ سَبیلاً (29) وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً (30) یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیماً (31).

بخش پایانی سوره مبارکه «انسان» در مکه نازل شد سیاق آن هم نشان می‏دهد که در مکه نازل شد سوره‏هایی که در صدرش در مدینه ذیل در مکه یا بالعکس این در قرآن سابقه دارد. صدرش به مناسبت آن سیاقی که مربوط به نذر اهل بیت است یقیناً در مدینه نازل شده است اجمال این ذیل آن است که ما قرآنی که عامل ثبات یک ملت است نازل کردیم ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا﴾ با تأکید ﴿إِنَّا نَحْنُ﴾ یعنی ما نازل کردیم قبلاً هم ملاحظه فرمودید که تنزیل قرآن از سنخ تجلّی است و نه تجافی یعنی از سنخ نازل کردن باران نیست از سنخ انداختن قطرات باران نیست از سنخ آویختن حبل از بالاست حبل متین را از بالا نازل می‏کنند به پایین باران را هم نازل می‏کنند. باران را به نحو تجافی که در بالا هست در پایین نیست در پایین هست در بالا نیست حبل متین را به نحو تجلی القا می‏کنند به پایین می‏فرستند که در بالا هست در بالا هست، در پایین هست در بالا هست در وسط هست در بالا هست این جا خالی نمی‏کند در بخش‏هایی از سوره مبارکه «زخرف» گذشت که ﴿إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون﴾[1] و همین عربی مبین در نزد خدا ﴿وَ إِنَّهُ فی‏ أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ﴾[2] بالایش عربی و عبری نیست بالایش علی حکیم است آنجا جای زمان و زبان و امثال ذلک نیست دامنه‏اش عربی مبین است و وجود مبارک حضرت هم در دامنه عربی مبین را تلقّی می‏کند هم در اوج «علی حکیم» را که ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ﴾[3] آن بالا علم لدنّی است علم لدنّی علمی در قبال فقه و اصول و فلسفه و کلام نیست همین علوم فقه و اصول و همین تفسیر و کلام همین مطالب را وقتی از لدن و نزد خدای سبحان فرا بگیرند می‏شود علم لدنّی البته اضافات و افاضات علم غیب را هم به همراه دارد آنجا مصون از سهو است مصون از نسیان است و مانند آن اما لفظی در کار نیست ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ﴾ پس در سوره «زخرف» فرمود دامنه‏اش عربی است بالایش ﴿لَدَیْنا﴾ است ﴿لَعَلِیٌّ حَکیمٌ﴾ است در بخش‏های دیگر فرمود تو هم عربی مبین را تلقی می‏کنی هم علی حکیم را، آنجا علم، علم لدنّی است غرض آن است که اگر فرمودند ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً﴾[4] برای اینکه قرآن را از بالا آویختند نه انداختند؛ نظیر باران نیست که انزال او به نحو انداختن باشد بالایش «أَحَدُ طَرَفَیهِ بِیَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالی»[5] است طرف دیگر به دست شماست ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً﴾ اعتصام به آن حبلی مشکل‏گشاست که به یک جای بلندی بسته باشد وگرنه طنابی که در گوشه مغازه افتاده اعتصام به آن اثری ندارد او مشکل خودش را حل نمی‏کند چه رسد به مشکل معتصِم را. وقتی اعتصام سودآور است که این حبل به جای بلند بسته باشد فرمود این قرآن که حبل متین است به جای بلند که عروه وثقایی است که ﴿لاَ انْفِصامَ لَها﴾ بسته است شما به این حبل، اعتصام بکنید چنین حبلی را می‏فرماید ما نازل کردیم تو با این قرآن باش با مطالب این قرآن باش و بیگانه چه عاصم چه کفور چه معصیت صغیره چه معصیت کبیره آنها را به حساب نیاور ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنْزیلاً ٭ فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ﴾ در برابر دستور ذات اقدس الهی صابر محض باش و هیچ کسی که بیراهه می‏رود یا راه کسی را می‏بندد چه معصیت صغیره چه معصیت کبیره پیروی نکن ﴿وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً﴾.

وقتی اهل بیت عِدل قرآن باشند هر وصفی که ذات اقدس الهی برای قرآن کریم بفرماید برای اینها هم صادق است اینها که بیگانه نیستند جدا که نیستند؛ اما حرف‏های اینها باشد عِدل قرآن است بیگانه که نیست ﴿فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً ٭ وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلاً﴾ اسم خدا را به یاد بیاور! مستحضرید که این اسم‏ها یک سلسله عبادت‏های لفظی است ﴿سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأعْلَی﴾[6] اسم خدا را تسبیح بکن اما آنچه اساس کار است این است که این اسماء، اسماء الاسماء هستند اینکه می‏گویند فلان امام مظهر اسم اعظم است یا با فلان اسم ذات اقدس الهی فلان کار را انجام داد تخت بوالقیس را از راه دور آورد و مانند آن یا فلان امام با اسم اعظم مرده‏ای را زنده کرد اسم اعظم لفظ نیست که با این لفظ بشود مرده را زنده کرد مفهوم این لفظ نیست که با مفهوم ذهنی بشود یک مرده‏ای را زنده کرد حقیقت خارجی است که این اسماءُ الاسماء آن را نشان می‏دهد این الفاظ، اسماء آن مفاهیم است آن مفاهیم اسماء آن حقایق است آن حقیقت نزد اهل بیت(علیهم السلام) و مانند آن است با او مرده زنده می‏شود با او تخت از جایی به جایی آورده می‏شود با او معجزات انجام می‏شود با آن نام ذات مقدس حضرت استوار خواهد بود در برابر همه خطرات می‏تواند مقاوم باشد ﴿وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ﴾ منتها در شامگاه و بامداد یک وقت است که می‏گویند صبح و شام یعنی دو طرف روز، اول روز به نام خدا تا روز تأمین بشود اول شب به نام خدا تا شب تأمین بشود یک وقت است که صبح و شام کنایه از دوام است یعنی هیچ لحظه‏ای از نام خدا و یاد خدا غفلت نکنید ﴿وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلاً﴾ نام خدا بر لب و یاد خدا در دل چه صبح چه شام چه بینهما بعد فرمود ﴿وَ مِنَ اللَّیْلِ﴾ از این ﴿وَ مِنَ اللَّیْلِ﴾ معلوم می‏شود که ﴿وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلاً﴾ یعنی صبح و شام یعنی تمام مدت اما آنجا که با «مِن» تبعیض ذکر شده است برای اینکه لیل یک مقداری باید استراحت کرد در بخش‏های دیگر فرمود که ﴿تَقُومُ أَدْنی‏ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ﴾ و مانند آن لذا با «مِن» تبعیض ذکر می‏کند فرمود ﴿وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ﴾ برای خدا ﴿وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً﴾ در آن آیات قبل فرمود که بخش حالا یا دو سوم یا بیشتر یا کمتر بیدار باش به یاد حق باشد چون ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً﴾ هم حواستان جمع‏تر هم مانع داخلی ندارید هم مانع خارجی ندارید فضا آماده است و بیگانه‏ای مزاحم شما نیست نشئه شب نشئه اقوَم است لذا فرمود اکثر آن شب را بالاخره به نام ذات اقدس الهی به سر ببر این لیل طویل مصادف با همان ﴿أَدْنی‏ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ﴾ و مانند آن است که بحثش گذشت.

فرمود اما مردم مکه این گروه دنیاطلب هستند یک چیزی که زود می‏گذرد یعنی دنیا که عاجل است به دنبال آن هستند ﴿إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ﴾ نه تنها اشتغالشان در مسائل دنیاست علاقه اینها به مسائل دنیاست. حالا در آن اوایل سوره مبارکه «آل عمران» گذشت که چهار شیء رسمی در جهان است اینها دلباخته همین چهار چیز هستند جماد است و نبات است و حیوان است و انسان، این ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الأنْعَامِ﴾[7] همین موجودات چهارگانه هستند. اگر ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ﴾ دلباخته انسانهاست، ﴿وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ﴾ است دلباخته ذهب و فضه که جمادند اگر انعاماند دلباخته دامداریاند اگر حرثاند دلباخته کشاورزیاند بالاخره غیر از جماد و نبات و حیوان و انسان که چیزی نیست همه اینها را این آیه سوره مبارکه «آل عمران» جمع کرد. فرمود اینها حالا یا گرفتار همه اینها هستند یا گرفتار بعضی از اینها هستند برای اینها دلگرمی است.

فرمود ﴿إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَراءَهُمْ یَوْماً ثَقیلاً﴾ آن روز سنگین و دردناک را پشت سر میگذارند این وراء هم به معنای جلو هست هم به معنای پشت سر است. معاد وراء است یعنی جلو است در سوره مبارکه «کهف» که دارد ﴿وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفینَةٍ غَصْباً﴾[8] آنجا گذشت که وراء هم به معنای أمام است هم به معنای خلف. این به معنی أمام است معاد در پیش است اینها روز معاد را که روز سنگین و دردناک است یک ثقل محمود و ممدوح است که ﴿إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً﴾[9] آن وزین را میگویند ثقیل. یک ثقل مذموم است مثل سنگ سنگین؛ سنگ سنگین شرفی ندارد این ثقیل بودن آیه نظیر سنگین بودن سنگ است آن ﴿إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً﴾ آن به معنی وزین است نه سنگینی سنگ.

فرمود ﴿إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَراءَهُمْ یَوْماً ثَقیلاً﴾ اینها درست است الآن بیراهه میروند راه عدهای را هم میبندند: ﴿یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ[10] این ﴿یَصُدُّونَ یعنی «یصدون انفسهم» اولاً «و الناس» ثانیاً ﴿یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ یعنی «ینصرفون بأنفسهم اولاً و یصرفون وجوه غیرهم ثانیاً» نه اهل مسجدند نه میگذارند کسی مسجدی باشد اینها ﴿یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ اینها کسانیاند که در این قسمت از آنها به این صورت یاد شده است که فرمود: ﴿نَحْنُ خَلَقْناهُمْ﴾ ما اینها را خلق کردیم قدرتها به آنها دادیم اعضا و جوارح اینها را تقویت کردیم «اوصال و رباطاط» اینها را محکم کردیم. «اسر» آن «رباطاط و اوصال» و دستگاه بدنیشان است اسیر را که اسیر میگویند چون با این طنابها اینها محکم میبندند از این جهت اسیر میگویند. کمکم به تعبیر مرحوم شیخ طوسی در تبیان أسر به معنای همه شد که میگویند «بأسره» یعنی «بتمامه» وگرنه أسر به معنی همه و تمام نیست وقتی میگوید: ﴿وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ﴾ یعنی بافت محکمی دارند اینها، اینها را ما بافتیم و محکم هم بافتیم اما اینها به جای اینکه این بافت را به راه صرف بکنند بیراهه صرف کردند بافت اینها را محکم کردیم: ﴿خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ﴾ اما ﴿وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدیلاً﴾ در بخشهای دیگر هم فرمود ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾[11] شما را میبرد یک عده دیگری میآورد همان طوری که شما خَلَف دیگران بودید عدهای هم خَلَف شما خواهند بود ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾، ﴿وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ﴾ اما ﴿وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدیلاً﴾. در بخشهایی از سوره مبارکه «مدّثّر» گذشت که اینها یک اتاق فکری تشکیل دادند یک ولیدی و امثال ولیدی را سخنگوی خود قرار دادند به جای اینکه بپذیرد این وحی الهی است پیامآور الهی آورده پیامآور بشری به ما ابلاغ کرده کلام خدا را جبرئیل آورده کلام خدا را پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ما القا میکند، همه اینها را آن سخنگوی اتاق فکریشان یعنی ولید انکار کرده ﴿إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ﴾[12] در سوره مبارکه «مدّثّر» ﴿فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ٭ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ٭ ثُمَّ نَظَرَ ٭ ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ٭ ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ ٭ فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ ٭ إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ﴾[13] ـ معاذالله ـ قول خدا نیست جبرئیل نیاورد و این شخص هم پیغمبر نیست؛ همه را نفی کرد، ـ معاذالله ـ یک بشر عادی است این حرفها را میزند اما در همان سوره مبارکه «مدّثّر» دو جا میفرماید این حقوق بشر است این را که بشر عادی نمیآورد در همان سوره مبارکه «مدّثّر» آیه 31 فرمود: ﴿وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ﴾ این حقوق بشر است، ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾[14] این حقوق بشر است بشر در سه منطقه در سه بخش به سر می‎‎برد یک بخش ملّی و محلّی که مخصوص مسلمین است یک بخش منطقهای که مخصوص موحدان است اعم از مسلمانها و مسیحیها و یهودیها و امثال آن که اهل دیناند یک بخشی هم بخش بینالمللی است انسانیت انسان است ولو کافر، در هر سه بخش آیات قرآن کریم نازل شده است. این خطاب ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾[15] ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ﴾ ﴿ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ﴾ همین است فرمود این حقوق بشر است ﴿ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ﴾ است. شما میگویید ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ﴾ یعنی این فرد عادی این حرف را زده؟ ﴿وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ﴾ قرآن برای جهانیان نازل شده است.

بنابراین به اینها بفرما این کتاب جهانی مثل آفتاب آسمان است که با فوت کردن خاموش نمیشود این تعبیر لطیف قرآنی که ﴿یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ‏﴾[16] همین است. با فوت دهن شعله کبریت را میشود خاموش کرد اما با فوت دهن که نمیشود نور آفتاب را خاموش کرد. اینها ﴿یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ‏﴾ این است. جریان کربلای سیدالشهداء این است آقایان! خیال نکنید یک مظلومی در برابر ظالم ایستاد هیچ یعنی هیچ! هیچ کاری برای کربلا نیست مگر اینکه این اضلاع سهگانه روشن بشود قبل از کربلا چه گذشت؟ در کربلا چه گذشت؟ بعد از کربلا چه شد؟ سخن از مبارزه مظلوم با ظالم نبود. این نامه نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در نهج البلاغه برای استاندار رسمی مصر نوشت فرمود: این طور نبود که من بتوانم سقیفه را امضا کنم اول اینها آمدند دین را به اسارت گرفتند نه مرا اسیر کردند قرآن را به میل خود معنا میکردند «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی‏ أَیْدِی‏ الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا»[17] حالا دین که اسیر شد من چگونه بگویم قرآن این طور گفته روایت این طور گفته؟ تمام شد و رفت. بعد دست مرا بستند این در تمام نهج البلاغه است. غدیر، جشنها گرفتن بسیار خوب است شیرینی پخش کردن بسیار خوب است ولی بهترین کار در ایام غدیر چاپ کردن این کتاب شریف تمام نهج البلاغه است این را در معرض قرار دادن است که همه ما بتوانیم بخریم و تهیه کنیم یک کتاب ارزانی باشد این کتاب برای همه ما ضروری است وجود مبارک حضرت امیر فرمود من اگر این نبود که دستم بسته نبود و امضا نمیکردم من اگر عمویم حمزه بود و برادرم جعفر بود من که سقیفه را امضا نمیکردم این ناله علی است این برای قبل از کربلا.

بعد از کربلا هم جریان ابن زبیر را شما ببینید ابن زبیر با اینها مخالف بود شما میتوانستید ابن زبیر را  دستگیر کنید این همه نیرو داشتید حالا زبیر رفته درون کعبه متحصّن شد. خدا غریق رحمت کند مرحوم ابن بابویه قمی را این لطیفه را در من لا یحضره الفقیه دارند که بالاخره کعبه درست است مقدس است و محترم است اما کسی که به امام زمانش اعتنا نکند تحت ولایت امام زمانش نباشد اگر به درون کعبه هم برود خدا او را پناه نمیدهد.[18] اینها میتوانستند ابن زبیر را در کعبه دستگیر کنند این رفته بود در اتاق، یک اتاق که بیشتر نبود در را باز میکردند و میگرفتند آنها که قبل از انقلاب مکه مشرف شدند میدانند این کوه ابوقبیس مشرف بر کعبه بود اینها منجنیق آوردند بالای کوه نصب کردند این کعبه را به صورت خاک درآوردند تا ابن زبیر را بگیرند شما میخواستی ابن زبیر را بگیرید آسان بود چرا کعبه را خراب کردید؟ قبله مسلمین است مطاف مسلمین است مثل یک خانه معمولی مثل یک مغازه معمولی! سخن از دین نبود این سید الشهداء(سلام الله علیه) سخن از یک مظلوم در برابر ظالم نبود سخن از یک موحد در برابر کافر بود. همان بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) به حضرت عرض کردند: چه کسی پیروز شد در این جنگ؟ فرمود ما عرض کردند شما که دستتان بسته است اسیر هستید گفتند «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم‏»[19] اگر خواستی بفهمی که چه کسی پیروز شد موقع نماز اذان و اقامه بگو ببین نام چه کسی را میبری؟ ما رفتیم این نام را زنده کردیم و برگشتیم. معلوم میشود اصل دین در خطر بود. اینکه میبینید میلیونها نفر این جانفشانی را دارند میکنند این طور نیست که ساده باشد و دلهای میلیونها نفر را به اینجا بیاورد. این حسین بن علی فخ که بود؟ او هم همین صحنه را داشت مگر او از خاندان پیغمبر نبود؟ مگر او را مظلومانه نکشتند حسین بن علی را در فخ؟ فرق میکند خیلی فرق میکند یک معصومی که قرآن ناطق است فقط و فقط در برابر کفر بایستد بخواهد دین را زنده کند، همین! آنکه میفرماید «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا»[20] این است این طور نیست که حالا یک مظلومی در برابر ظالم قرار گرفته باشد حالا این البته این برنامه اگر برای سایر ائمه(علیهم السلام) اتفاق میافتاد همین طور میشد قضا و قدر الهی این هست.

 غرض این است که این قسمت صریحاً میفرماید که این ﴿ذِکْرَی لِلْبَشَرِ﴾ ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾ این حقوق بشر است این ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾ است این بیانات نورانی را در سوره مبارکه «مدّثّر» از این جهت آورده است.

 فرمود ﴿نَحْنُ خَلَقْناهُمْ وَ شَدَدْنا أَسْرَهُمْ وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدیلاً ٭ إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ﴾ این آیات الهی تذکره است یعنی ما انسان را با لوح نانوشته به دنیا نیاوردیم انسان را با یک سلسله صاحبخانههای اصیل، میزبانهای اصیل که ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾[21] آفریدیم اینها میزبانان اصیلاند چه در حوزه چه در دانشگاه ما موظفیم یک چیزهایی یاد بگیریم که با صاحبخانه بسازد صاحبخانه ما توحید است وحی است نبوت است الهی است ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ اینها صاحبخانهاند اگر یک چیزی یاد بگیریم که با اینها نمیسازد اول آشفتگی درون ماست. با این صاحبخانه باید بسازد فرمود من این علوم را به شما دادم اینها صاحب خانهاند صاحبدل اینها هستند یک چیزهایی یاد بگیرید که با اینها بسازند. اینکه میبینید بعضیها خوابشان نمیبرد غوغایی است برای اینکه بین صاحبخانه و مهمان دعواست یک حرفهایی یک خیالاتی یک سلسله اموری است که با این صاحبخانه نمیسازد صاحبدل آنها هستند ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ با خوبی باطهارت با امنیت با امانت با صداقت با محبت با مهر با عاطفه ـ خدای ناکرده ـ  بد کسی را آدم بخواهد اول غوغاست غیبت کسی را بکند اول غوغاست ریاستطلبی داشته باشد اول غوغاست، برای اینکه بین صاحبخانه و این غارتگر دعواست فرمود ما این طور آفریدیم حواستان جمع باشد: ﴿وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدیلاً ٭ إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ﴾ ما حرف جدیدی نداریم منتها تفصیل همانهاست بازکردن همانهاست ﴿فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ﴾،[22] ﴿فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی‏ رَبِّهِ سَبیلاً﴾ راه هم باز است حالا نخواستید نخواستید ولی بالاخره خودتان را به زحمت میاندازید.

 ﴿وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ﴾ درست است که ذات اقدس الهی دو تا مشیئت دارد یک مشیئت تشریعی دارد که «إن الله یأمر بکذا و کذا و کذا و و کذا و ینهی عن کذا و کذا و کذا» اینها مشیئت تشریعی است چه چیزی حلال است چه چیزی حرام است؟ یک مشیئت تکوینی است که در کل نظام هر کس یک کاری میخواهد انجام بدهد تا خدا اذن تکوینی ندهد ممکن نیست در سِحر ساحران که کار محرَّم بیّن الغی است فرمود: ﴿وَ مَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ﴾[23] این اذن تکوینی است. این طور نیست که ساحر بخواهد بدون اذن خدا و اراده خدا آسیبی به کسی برساند نه، ﴿وَ مَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این اذن تکوینی است. فرمود در نظام تکوین تا او نخواهد، خواسته شما اثربخش نیست اما در نظام تشریع در سوره مبارکه «اسراء» آنجا از همان اوایل شروع میکنند فرمود: ﴿لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾[24] از توحید شروع میکنند، بعد ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبی‏ حَقَّهُ﴾[25] بعد فرمود: ﴿إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ﴾،[26] بعد ﴿لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً﴾،[27] بعد ﴿لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ﴾،[28] بعد ﴿لا تَقْرَبُوا الزِّنی‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً﴾،[29] بعد ﴿لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ﴾،[30] بعد ﴿لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ﴾،[31] بعد ﴿أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ﴾،[32] بعد ﴿لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾،[33] فرمود: ﴿کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً﴾[34] ما اینها را نمیخواهیم.

بنابراین «فتحصّل أن هاهنا مشیئتین» یک مشیئت تشریعی است که اوامری دارد نواهی دارد چه چیزی را میخواهد و چه چیزی را نمیخواهد؟ یک مشیئت تکوینی است حالا آن کسی که دارد معصیت میکند یعنی ـ معاذالله ـ در برابر قدرت خداست یا خدا به او امتحان داده دستش را باز گذاشته؟! فرمود ساحر خیال نکند علیه اراده الهی دارد کار میکند: ﴿وَ مَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ این معصیت هست؛ اما تا خدا إذن تکوینی ندهد کسی علیه اراده خدا که نمیتواند کار بکند. این مشیئت تکوینی ناظر به این است ﴿وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ﴾، بعد فرمود ﴿إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً﴾ آن ﴿یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ﴾[35] یا ﴿کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً﴾ آنها را خدا نمیخواهد آن معاصی را ﴿یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمینَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلیماً﴾.

«و الحمد لله رب العالمین»

 

 



[1]. سوره زخرف، آیه3.

[2]. سوره زخرف، آیه4.

[3]. سوره نمل، آیه6.

[4]. سوره آل عمران، آیه103.

[5]. غرر الاخبار، ص62.

[6]. سوره أعلی، آیه1.

[7]. سوره آل‌عمران، آیه14.

[8]. سوره کهف، آیه79.

[9]. سوره مزمل، آیه5.

[10]. سوره حج، آیه 25.

[11]. سوره ابراهیم، آیه19؛ و سوره فاطر، آیه16.

[12]. سوره مدثر، آیه18.

[13]. سوره مدثر، آیه18 ـ 25.

[14]. سوره مدثر، آیه36.

[15]. سوره فاطر, آیه15؛ سوره بقره، آیات21، 28؛ سوره نساء، آیه1 ... .

[16]. سوره صف، آیه8.

[17]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، نامه53.

[18]. من لا یحضره الفقیة، ج‌4، ص503.

[19]. الاملی(للطوسی)، ص677.

[20]. اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، النص، ص185.

[21]. سوره شمس، آیه8.

[22]. سوره قمر، آیه15، 17، 22 و ....

[23]. سوره بقره، آیه102.

[24]. سوره إسراء، آیه22.

[25]. سوره إسراء، آیه26.

[26]. سوره إسراء، آیه27.

[27]. سوره إسراء، آیه29.

[28]. سوره إسراء، آیه31.

[29]. سوره إسراء، آیه32.

[30]. سوره إسراء، آیه33.

[31]. سوره إسراء، آیه34.

[32]. سوره إسراء، آیه35.

[33]. سوره إسراء، آیه36.

[34]. سوره إسراء، آیه38.

[35]. سوره بقره، آیه185.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق