01 01 2019 436169 شناسه:
image

به مناسبت سی امین سالگرد ابلاغ پیام امام(ره) به گورباچف؛ سفرنامهٴ نور توحيد در ظلمت الحاد

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: در تاریخ 13 دی 1367 نامه معروف و تاریخی امام خمینی (ره) خطاب به گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز از اتکاء به غرب انتشار یافت. این نامه توسط هیئتی عالی رتبه که در رأس آن، یک عالم دینی آگاه به مسائل سیاسی و مذهبی یعنی حضرت آیت الله جوادی...


پایگاه اطلاع رسانی اسراء: در تاریخ 13 دی 1367 نامه معروف و تاریخی امام خمینی (ره) خطاب به گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز از اتکاء به غرب انتشار یافت.
این نامه توسط هیئتی عالی رتبه که در رأس آن، یک عالم دینی آگاه به مسائل سیاسی و مذهبی یعنی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی قرار داشت، به گورباچف ابلاغ و برای وی تبیین و تشریح گردید. این نامه در شرایطی نگاشته شده بود که تحلیلگران سیاسی نظاره گر تجدید نظر طلبی و آغاز تحولات كمونيسم بوده ولي قادر به اظهار نظر در اين باره نبودند. رهبر كبير انقلاب اسلامي نه تنها اظهار نظر صريح درباره تحولات جهان كمونيست كرد بلكه فرمود: از اين پس كمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد.


آنچه در ادامه می آید شرح این سفرنامه توحیدی به لسان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی می باشد:

ابتدا به حديثي از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) اشاره مي كنم كه فرمود: «العلماء ورثة الأنبياء»[1]؛ عالمان هر عصري، نه تنها وارثان پيامبر آن عصرند، بلكه چون هر پيامبري، پيامبر گذشته را تصديق و رسالت او را تكميل مي كند، وارث انبياي گذشته نيز هستند. اين مطلب دربارهٴ علماي عصر حاضر كه وارث رسول گرامي اسلام«صلي اللّه عليه وآله» هستند كه ايشان نيز آخرين ميراث دار انبياي سلف و از كامل ترين رسالت برخوردار است، به شكل كامل تر نمايان است و آن ها ممكن است نقش همهٴ انبياي سلف مانند ابراهيم خليل، موساي كليم، عيساي مسيح و... را در جامعه ايفا كنند.
قرآن كريم با اشاره به پيام حضرت سليمان(عليه السلام): ﴿إنّه من سليمان و إنّه بسم اللّه الرحمن الرحيم ألاّ تعلوا عليّ و اْتوني مسلمين﴾[2]، به مسألهٴ دعوت به اسلام با فرستادن پيك و پيام تأكيد مي كند. امام خميني(قدّس سرّه) بارها به اين تأكيد قرآن كريم عمل كردند و شيوهٴ حضرت سليمان(عليه السلام) را يكي از روش هاي تبليغي خود برگزيدند و به اين ترتيب ثابت كردند كه ميراث دار انبياي سلف(عليهم السلام) هستند.
ايشان پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در نامه هاي خود مردم را به حكمت، موعظهٴ حسنه و جدال احسن و تشكيل حكومت اسلامي فرا مي خواندند و اين نامه ها نقش بسيار مهمي در پيروزي انقلاب داشت. پس از پيروزي نيز اين كار را ادامه دادند و همگان را به همان امور دعوت مي كردند و در اين امر به مرزهاي كشور بسنده نكرده، پيام هاي خود را به بيرون مرزها صادر مي كردند؛ چون اسلام ديني نيست كه بتوان آن را محدود و منحصر كرد و همان گونه كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ﴿للعالمين نذيراً﴾[3] است، علما نيز بايد تبليغ خود را به سراسر عالم معطوف كنند.
پيام حضرت امام در جهت همين امر صورت گرفت.ايشان به بن بست رسيدن كمونيسم را درك و با اعلام اين مطلب، زمينهٴ تأثير را فراهم و سپس پيام خود را ابلاغ كرد. احتمال اثرگذاري بسيار مهم است؛ چون ارسال پيام زماني سودمند است كه احتمال اثر باشد. از اين رو، ايشان در بازگشت از سفر مسكو دربارهٴ احتمال تأثير پيام نيز سؤال فرمودند.


 


نكات لازم الاجرا در ابلاغ پيام
براي ابلاغ پيام امام(قدّس سرّه) تأكيد شده بود كه هيأت اعزامي چند مطلب را رعايت كند:
1. پوشيده داشتن محتواي پيام تا زمان ابلاغ آن ؛ از اين رو با وجود همهٴ تواني كه دستگاه هاي اطلاعاتي آن ها داشتند، نتوانستند از مضمون نامه اطلاع پيدا كنند. آن ها مسائل مختلفي چون قطع نامه، جنگ، صلح و... را احتمال مي دادند؛ حال آن كه مضمون اصلي پيام، دعوت به اسلام بود.
2. رعايت ادب و احترام؛ اين از دستورهاي اسلام، به ويژه در امر تبليغ به شمار مي آيد و در اين زمينه رفتار معصومان(عليهم السلام) بسيار آموزنده است. حضرت امام صادق(عليه السلام) در برابر يهوديان كه سرسخت ترين دشمنان اسلام بودند، ادب را در همهٴ امور، اعم از گفتار، رفتار و نوشتار رعايت مي كردند و مي فرمودند: «إن جالسك يهودى فَأحسنْ مجالسته»[4]؛ يعني اگر فردي يهودي همصحبت و همنشين تو شد، به او نيكي و احترام وي را حفظ كن.
3. اثر نپذيرفتن از عظمت كاخ كرملين و رهبر اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي؛ چون ما حامل پيام بسيار ارزشمندي بوديم كه از سوي مردي بلند مرتبه فرستاده مي شد و بايد با صلابت رفتار مي كرديم كه مبادا كم ترين احساس حقارتي در اعضاي هيأت پيدا شود. به ديگر سخن، قول ثقيل را نمي شد با ﴿ودّوا لو تدهن فيدهنون﴾[5] ابلاغ و اين پيام و گفتار سخت و جدّي را با روحيه اي ساده و كوچك همراهي كرد.
4. خواندن پيام براي شخص گورباچف تا نگويد كه بعداً يا در فرصتي ديگر پيام را مطالعه مي كنم. لازم بود پيام را جمله به جمله براي او قراءت و ترجمه كنيم كه اگر احتياج به توضيح يا استدلالي داشت، در همان جا ارائه شود. در كنار متن اصلي پيام كه به خط ّخود حضرت امام(قدّس سرّه) نوشته شده بود، ترجمهٴ انگليسي آن نيز وجود داشت؛ چون هرچند مخاطب اصلي پيام، رهبر جماهير شوروي بود، امّا پيام امام تنها به او اختصاص نداشت و در حوزه اي وسيع تر ابلاغ مي شد.



ورود به مسكو و ابلاغ پيام
ساعت يازده روز چهارشنبه چهاردهم ديماه 1367(هـ.ش) هيأت سه نفرهٴ ايران به همراه سفير جمهوري اسلامي ايران در مسكو با رهبر شوروي ديدار كرد و در اين ملاقات، افزون بر گورباچُف، وزير امور خارجهٴ شوروي، مترجم و يك خبرنگار كه براي حزب گزارش تهيه مي كرد، حضور داشتند.
آن ها از هيأت ايراني در كمال ادب و احترام استقبال كردند و پس از تعارفات معمول كه نزديك پنج دقيقه طول كشيد، آقاي گورباچُف در ابتدا اظهار داشت: ما با داشتن تفكّرات گوناگون مي توانيم زندگي مسالمت آميزي در كنار هم داشته باشيم و چون شما براي ابلاغ پيام مهمّي آمده ايد، وقتتان را نمي گيرم و فرصت را در اختيار شما مي گذارم.
هيأت ايراني نيز صحبت را با اين جمله آغاز كرد: ميلاد يكي از بزرگ ترين پيامبران الهي را تبريك مي گوييم و به همين مناسبت، پيام يكي از رهبران الهي را براي شما قراءت مي كنيم.
از آن جا كه مضمون پيام اهمّيت زيادي داشت، با تأنّي و جمله به جمله براي آن ها خوانده مي شد تا مطلب به خوبي منتقل شود؛ حتّي در مواردي نيز به درخواست مترجم، جمله تكرار مي شد تا او مطلب را به درستي بفهمد و به آقاي گورباچف منتقل كند. كار قراءت پيام و ترجمهٴ آن، يك ساعت به طول انجاميد و در اين مدّت، گورباچُف در كمال ادب گوش مي داد و تنها در دو جاي پيام، رنگ چهره اش تغيير كرد و صورتش سرخ شد؛ يك مورد آن در قسمتي از پيام بود كه امام مي فرمايد: ديگر كمونيست را بايد در موزه هاي تاريخي جهان بنگريم و.... ايشان در خلال قراءت پيام نيز بعضي از مطالب را يادداشت مي كرد و برخي از مطالب را نيز معاونان و دستيارانش يادداشت مي كردند.
همان گونه كه گفته شد، پيام حضرت امام(قدّس سرّه) دعوت به اسلام بود و در آن از مسائل سياسي چون قطع نامه يا آتش بس يا... سخني به ميان نيامده بود و فقط در جمله اي با اشاره به موضوع افغانستان فرمودند: اگر شما اسلام را بشناسيد، ديگر در مورد افغانستان اين گونه نمي انديشيد و تجديد نظر مي كنيد. اين مطلب نيز به نوعي به همان عينيّت سياست و ديانت اشاره داشت كه امام(قدّس سرّه) به خوبي به آن وفادار بودند.
در پايان پيام نيز امام راحل، ضمن تأكيد بر قدرتمندي جمهوري اسلامي ايران به عنوان پايگاه جهاني اسلام فرمودند: ما همچنان بر زندگي مسالمت آميز و روابط متقابل معتقديم و آن را محترم مي شماريم.


 
واكنش گورباچُف
پس از اتمام قراءت و ترجمهٴ نامهٴ امام(قدّس سرّه)، آقاي گورباچُف ابتدا از اين پيام تجليل كرد و آمادگي خود را براي ارسال جواب ابراز نمود و اظهار داشت: ما برخي از اشتباهات گذشته را ترميم مي كنيم كه بار ديگر مبتلا نشويم و نيز در مورد آزادي اديان، قانوني را در دست تصويب داريم و نيز افزود: همان گونه كه در طليعهٴ سخن گفتم ما مي توانيم با داشتن مكتب ها و افكار گوناگون در كنار هم زندگي مسالمت آميزي داشته باشيم. سپس ضمن بيان اين نكته كه ما هم داراي مكتب، ايده و فكري هستيم، با شوخي و خنده گفت: معلوم مي شود حضرت امام از ايدئولوژي ما خوشش نمي آيد. آيا مي شود ما نيز ايشان را به مكتبمان دعوت كنيم؟ اما بعداً دوبار بر جدّي نبودن سخن آخر خود تأكيد كرد.
پس از اتمام سخنان گورباچف، هيأت ايراني از سخن او و از اين كه يك ساعت و اندي به پيام و ترجمهٴ آن گوش داده بود، تشكّر كرد.
امّا در مورد مهم ترين حرف آقاي گورباچف يعني عدم دخالت در امور داخلي يك كشور، اين گونه پاسخ داده شد: شما به عنوان رهبر شوروي آزاديد از اعماق خاك اين كشور تا اوج آسمان هاي اين مرز و بوم، هركاري انجام دهيد؛ چون كشور متعلّق به شماست؛ امّا اين رهبر الهي (امام خميني(قدّس سرّه)) با آب و خاك و آسمان كشور شما كاري ندارد، بلكه روي سخن او با جان شماست. آقاي گورباچُف! شما بعد از مرگ مانند درختي هستيد كه پس از شصت يا هفتاد سال مي خشكد و از بين مي رود يا مثل پرنده اي كه بعد از مدت ها درِ قفس را براي او باز مي كنند و او براي هميشه آزاد مي شود؟ سخن اين رهبر الهي اين است كه مرگ پايان كار نيست، بلكه شما هستيد و ابديّت انديشه، افعال و اوصافتان كه بايد به فكر آن ها باشيد. شما گمان مي كنيد كه مرگ مساوي با نابودي است؛ اما رهبران الهي مي گويند كه مرگ حيات جديد است.
اين سخنان به عنوان آخرين كلام هيأت ايراني مطرح شد و جلسهٴ دو ساعتهٴ ما به پايان رسيد و در هنگام توديع براي خدا حافظي گفتيم: خدا حافظ، خدا توفيق بدهد. آقاي گورباچف گفت: «مردم ما مي گويند: كار» و ما پاسخ داديم كه مردم ما گفتند: خدايا به اميد تو قيام مي كنيم و قيام نيز كردند و قدرت ها را سرجايشان نشاندند!
يكي از اعضاي هيأت ايراني، خانم محترمي بود كه سابقهٴ مبارزات سياسي داشت و نيز نمايندهٴ مجلس شوراي اسلامي بود. وقتي ايشان از طرف سفير ايران به گورباچف معرفي مي شد، او بسيار تعجّب كرد كه يك زن در نظام اسلامي ايران بتواند در اين سطح، مسؤوليت و فعّاليت اجتماعي داشته باشد.
به اين ترتيب، سفر يك روزهٴ ما به مسكو با موفقيّت به پايان رسيد و استقبال از هيأت ايراني و بدرقهٴ آن ها چه در ديدار با گورباچف و چه در فرودگاه، دوستانه و در كمال ادب واحترام بود. هنگام ورود ما به فرودگاه مسكو نمايندهٴ شخص گورباچف، معاون وزير امور خارجه و نيز امام جمعهٴ مسكو كه متأسفانه منتسب به حزب بود، براي استقبال آمده بود و در حالي كه برف سنگيني هم باريده بود، ما را تا شهر كه 40 كيلومتر فاصله داشت، همراهي كردند.
 
 

منبع: مهر استاد، ص 206-212
 

پاورقی.......................................

[1] ـ بحار الأنوار، ج 1، ص 164.
[2] ـ سورهٴ نمل، آيهٴ 31.
[3] ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 1.
[4] ـ بحار الأنوار، ج 78، ص 188.
[5] ـ سورهٴ قلم، آيهٴ 9.
 

دیگر اخبار مرتبط:

متن نامه حضرت امام خمینی(قدس سره) به گورباچف
 

عناصر محوری پيام امام خمينی به رهبر شوروی سابق


 


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments