07 08 2016 431278 شناسه:

بسم الله الرّحمن الرحيم و إيّاه نستعين

 

الحمد لله الذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللهُ علي رسولِه الذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكيّها بها و علي أهل بيته الذين استنّوا بسنّته(صلّي الله عليه وآله وسلّم)فيها و اللعن علي أعدائهم الذين نَبَذُوها وراء ظهورها.

بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد عبدِ محضِ خدايي كه حقِّ مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني، مالك چيزي نبوده؛ ذاتاً، وَصْفاً و فعلاً بلكه أثراً فاني در ذات، صفت، فعل و در اثر خداوند مي‌باشد.

اسناد هرگونه هستي به غير خداوند مجاز است و اگر اسناد شأني از شئون هستي به غير خدا صحيحاً بررسي شود، سبك مجاز از مجاز ميباشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شئون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم)حلّ شد؛ ﴿قل لا أملك لنفسي نفعاً و لا ضراً﴾ [1]؛ ﴿ ليس لك من الأمر شيءٌ... ﴾ [2] و براي ديگران در معاد روشن مي‌گردد؛ ﴿يوم لا تملك نفسٌ لنفسٍ شيئاً﴾ [3]؛ زيرا قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است؛ نه وعائي براي حدوث آن. البته در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور به غير خدا اسناد مالكانه داده ميشود و بر همين اساس، اشخاصي مالك و اشيايي مملوك و عقود و ايقاعاتي، ممضا، و عهودي ايفا مي‌گردد.

انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شئون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن، هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شئون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي‌داند و از خود چيزي ندارد تا آن را مورد معامله قرار دهد و اگر چنين كرد، حتماً به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود.

لذا اينجانب عبدالله واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و ولي و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نايب او، بلكه به عنوان عبدِ آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، در باره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قرار با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول ده‌گانه مشروح ميشود.

وقف از کامل ترين مصاديق صدقه

1. مهمترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است. نمونههاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد.

يكي از بارزترين مصداق تزكيه، همانا تأديه صَدَقه مي‌باشد و كامل‌ترين مصداق صدقه، وَقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود و هيچ صدقه چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سُكنا، عُمرا، رُقبا، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظاير آن، براي آن است كه امور مزبور نشانه صداقت ايمان و صدق مُتَصدّق و واقف ميباشد.

خدا دريافت کننده صدقه

2. فضيلت صَدَقه كه وقفْ مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصاً او را مي‌پذيرد و دريافت مي‌نمايد؛ چنان‌كه فرمود: ﴿ألَم‌يَعْلَموا أنّ الله هو يقبل التوبة عن عباده و يأخذ الصدقات﴾ [4]؛ بنابراين، دريافت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)مَظهر اَخذ خدا خواهد بود و جمع بين آيه مزبور و آيه ﴿خذ من أموالهم صدقةً تطهّرهم و تزكّيهم بها﴾ [5] آن خواهد شد كه: و ما أخَذتَ إذ أَخذتَ، و لكنّ الله أخَذَه.

3. چون صدقه كه وقفْ فردِ كاملِ آن ميباشد، مُطَهِّر نَفس از اوساخ و مُزَكي روح از اَدناس و اَقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَيْن، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد؛ زيرا سروش غيب را جز طاهران طاير باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نميكنند: ﴿لايمسّه إلاّ المطهّرون﴾.[6]

بطلان صدقه بر اثر منّت و اذّيت

4. از آن جهت كه صدقه و وقف كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف ميباشد، با اندك غبار منّت و گرد اَذيّت، غبارين و مُتَوسِّخ شده و شايسته صعود به بارگاهي كه جز كَلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمييابد: ﴿إليه يصعد الكلم الطيّب﴾ [7] نخواهد بود؛ لذا نداي قرآن مجيد چنين است: ﴿يا أيّها الذين امنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمَنِّ و الأذي﴾.[8]

5. چون صدقه جاري همانند سنّتِ ساري، از آثار سودمند مي‌باشد و تا برقرار است، روح صاحب آن در دار القرار، قرير العين خواهد بود و خداوند، قادم را چون غابر مينگارد: ﴿نَكتُبُ ما قَدَّموا و اثارَهم﴾ [9] و جزء اَعمالِ برِّ متوفا محسوب ميگردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) كاملاً بيان شد: ﴿... و المتصدّقين و المتصدّقات ... أعَدّ الله لهم مغفرةً و أجراً عظيماً﴾ [10]؛ ﴿... يضاعف لهم و لهم أجرٌ كريم﴾ [11] و «ليس يَتبَع الرجلَ بعد موته من الأجر، إلاّ ثلاث خصال: صدقة أَجراها في حياته، فهي تجري بعد موته و سنّة هدي سَنَّها، فهي يُعمَل بها بعد موته، و ولد صالح يستغفر له».[12] چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است؛ نه تعيين؛ لذا علم صائب، فرزند صالح، سنَّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه رَوح و ريحانِ روحِ رائحِ إلي الله خواهد بود.

6. چون اثرِ نافِع صَدَقه كه وقف مصداق روشن آن ميباشد، همانند ديگر واقعيتهاي ديني، هنگام احتضار ظاهر ميشود، محرومان از چنين فيض فوز آوري، درخواست ارتجاع به دنيا را به جاي تسريع رجوع إلي الله و رَجعَتِ به وَطن اصلي، مطرح مي‌كنند و به شيوه نكوهيده ﴿أتستبدلون الذي هو أدني بالّذي هو خيرٌ﴾ [13]؛ ﴿إنّا لله و إنّا إليه راجعون﴾ [14] را به ﴿ربِّ ارجعونِ ﴾ [15] مُبدّل ساخته و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده؛ آنگاه چنين مي‌گويند: ﴿...فَأصّدّق و أكُن من الصالحين﴾ [16] و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبرا، حضرت علي بن ابيطالب، امير المؤمنين عليه أفضل صلوات المصلّين فرمود: «الصَدقةُ و الحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما».

پيشگامي پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) در عمل به وقف

7. از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات الله عليهم اجمعين قرآن ناطق‌ند و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد و به اَحكامِ آن عامل‌ند، لذا رسول گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم)و اهل بيت معصوم آن حضرت(عليهم‌السلام) اقدام به وقف كرده‌اند. درباره پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم)چنين آمده است: «تصدّق رسول‌لله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بأموالٍ جَعَلَها وقفاً و كان ينفق منها علي أضيافه و أوقفها علي فاطمةٍّ... » [17] و در باره حضرت اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) آمده است: «كان عبداً لله، قد أوجَبَ الله له الجنة. عمد إلي ماله فَجَعَلَه صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم إنما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهيَ عن النار».[18]

حضرت صديقه كبرا، فاطمه زهرا صلوات الله عليها اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت امير المؤمنين(عليه‌السلام) آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي(عليهماالسلام) سپس به سيّد شهداء حضرت حسين بن علي(عليهماالسلام)روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگتر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض سپرد.[19]

همچنين از ساير معصومين(عليهم‌السلام) رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده‌اند؛ حتي در باره حضرت سيد شهداء(عليه‌السلام) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوا و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود و آن را بر ايشان تصدّق نمود.

8. چون اصحاب متعهّد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره به آن ذوات مقدّس ائتساء داشته‌ند، لذا هر صحابي متمكّن، اقدام به وقف مي‌نمود؛ چنان‌كه از جابر روايت شده: «لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ إلاّ وقف وقفاً».[20]

ملعون بودن هادم وقف

9. همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) در باره وقف چشمه «يَنبُع» چنين فرمود: «... هي صدقةٌ بتةً بتلاً في حجيج بيت الله و عابري سبيلٍ؛ لا تُباع و لا توهب و لا تورث فمن باعها أو وهبها فعليه لعنة الله و الملائكة و الناس أجمعين. لا يقبل الله منه صرفاً و لا عدلاً».[21]

10. شرح صدر، سِعَه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مينمايد كه جهاني بينديشد و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد؛ چنان‌كه رسول گرامي چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد؛ لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمي و حربي، مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم ﴿لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم أن تبرّوهم و تقسطوا إليهم إنّ الله يحبّ المقسطين﴾ [22] گواه آن مي‌باشد.

اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي 10 فصل بيان شد، به اصل مطلب مي‌پردازم و آن اينكه وقف صحيح شرعي نمودم جامع همه شرائطِ واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف، خانه ابتياعي، ملكي و متصرّفي خودم را كه واقع است در قم، خيابان ارم (آية الله نجفي مرعشي) پشت مسجد آيةاللهگلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محققان، مولّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند، تفسير، فلسفه اسلامي، كلام، فقه، اصول و ساير دانشهاي ديني، إلي أن يرث الله الأرض و مَن عليها.

توليت آن، مادامت الحيوة در اختيارم مي‌باشد و بعد از توفّي و ادراك لقاء الله، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است؛ چنان‌كه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي‌باشد، بعد از وفاتم در اختيار «مشار اليه» خواهد بود و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي‌باشد و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود.

تمام كتابها و ساير لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است و ايجاب و قبول، اقباض و قبض حاصل و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم، اعم از مرقوم و غير آن جاري شد.

ربّنا تَقبل منا و خذه منا و طهِّرنا به و الحمد لله رب العالمين، الذي يرث الأرض و من عليها.

جوادي آملي

18/5/1374

 


[1]  ـ سوره اعراف، آيه 188.

[2]  ـ سوره آلعمران، آيه 128.

[3]  ـ سوره انفطار، آيه 19.

[4]  ـ سوره توبه، آيه 104.

[5]  ـ سوره توبه، آيه 103.

[6]  ـ سوره واقعه، آيه 79.

[7]  ـ سوره فاطر، آيه 10.

[8]  ـ سوره بقره، آيه 264.

[9]  ـ سوره يس، آيه 12.

[10]  ـ سوره احزاب، آيه 35.

[11]  ـ سوره حديد، آيه 18.

[12]  ـ بحار الانوار، ج 68، ص 257.

[13]  ـ سوره بقره، آيه 61.

[14]  ـ سوره بقره، آيه 156.

[15]  ـ سوره مؤمنون، آيه 99.

[16]  ـ سوره منافقون، آيه 10.

[17]  ـ دعائم الإسلام، ج 2، ص 341.

[18]  ـ همان، ص 340.

[19]  ـ كافي، ج 7، ص 48.

[20]  ـ مستدرك الوسائل، ج 14، ص 47.

[21]  ـ بحار الانوار، ج 42، ص 71.

[22]  ـ سوره ممتحنه، آيه 8.


دیدگاه شما درباره این مطلب
0 Comments