به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به روال هر پنجشنبه در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء در قم برگزار شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی در این جلسه در ادامه سلسله مباحث شرح نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام، به شرح کلمه 103 و 104 از مجموعه کلمات قصار نهج البلاغه پرداختند و بیان داشتند: وجود مبارک حضرت امیر(ع) در عصری زندگی میکرد که وضع مردم بسیار ضعیف بود، از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال کردند شما لباسی میپوشید که علی بن ابیطالب(سلام الله علیهما) نمیپوشید، حضرت فرمود آن روزها فقر غالب بود اما الآن که فتوحات اسلامی شرق و غرب را دامن زده و غنایم فراوانی به کشورهای اسلامی آمده، وضع مردم خوب شده و دلیلی ندارد که ما پیراهن وصلهدار یا قبای وصلهدار بپوشیم.
ایشان ادامه دادند: لباس حضرت امیر علیه السلام این دو ویژگی را داشت؛ «خَلِق» یعنی کهنه شده و «مرقوع» یعنی رقعه و وصله زده شده؛ به حضرت عرض کردند این لباسی که شما میپوشید برای چیست؟ فرمود برای سه جهت: یکی اینکه دوستم را خوشحال کنم؛ یکی اینکه دماغ دشمنم را خاکمال کنم؛ یکی اینکه فقرا بین خود و مسئولینشان فرقی احساس نکنند و قیام نکنند. اما منظور از دوست، عقل و قلب است و منظور از دشمن که دماغ او خاکمال میشود، نفس أماره و نفس مسوّله است که هر روز از انسان چیزی می خواهند و حرام و حلال نمیشناسند. این «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَینَ جَنْبَیكَ» که پیغمبر فرمود یعنی هیچ دشمنی برای انسان بدتر از نفس درون نیست، او را به غرور، به خیانت، به رشوه و به اختلاس دعوت میکند و تا آدم را رسوا نکند او را رها نمیکند.
معظم له به ادامه فرمایش حضرت امیر در این کلمه قصار پرداختند و تصریح داشتند: حضرت در ادامه فرمود: «إِنَّ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَینَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ»؛ «ضرّ» یعنی «هَوو». فرمود دنیا و آخرت مانند «هَوو» هستند؛ دو زن که همسر یک مرد باشند با یکدیگر ناهماهنگ هستند. فرمود دنیا و آخرت، یکی در مشرق است و یکی در مغرب، هرگز اینها با هم جمع نمیشوند.
آیت الله العظمی جوادی آملی در شرح کلمه قصار 104 نهج البلاغه اظهار داشتند: حضرت فرمود: «یا نَوْفُ طُوبَی لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیا الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَةِ أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِیباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیا قَرْضاً عَلَی مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ»؛ این جملات بخشی از فرمایشات حضرت به «نوف بکالی» است؛ حضرت سحر برخاست و به «نوف بکالی» گفت: «أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ»؛ خوابی یا بیدار؟ «نوف بکالی» عرض کرد بیدارم «یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ»! آن وقت فرمایشات حضرت را شنید و آنها را نقل کرد.
ایشان ادامه دادند: حضرت به «نوف بکالی» فرمود: دنیاخواهی با آخرت جمع نمیشود؛ مثل یکی مشرق و دیگری مانند مغرب است! اما مادامی که انسان در دنیا است اگر به این امور پنجگانه آلوده نشد، این دنیا برای او میشود «مَتجر اولیا»؛ کسانی که سادهزیست هستند، از حلال نمیگذرند و میدانند حرام آبروبَر است، حضرت فرمود «نوف»! عدهای هستند که دنیا را خوب شناختند و خودشان را نجات دادند و اینها کسانیاند که زمین خدا را جا برای زیست قرار دادند و خاک خدا را فرش قرار دادند و از آب گوارای او استفاده کردند و مهم تر از همه آنکه اینها یک لباس درون دارند و یک لباس بیرون؛ لباس درونشان قرآن است و لباس بیرونشان که آنها را از سرد و گرم روزگار حفظ میکند و نمیگذارد خطر به آنها برسد، دعاست؛ یعنی با یاد حق و با نام حق زندهاند!
ایشان خاطرنشان کردند: در سوره مبارکه «بقره» بین این دو امر تفصیل قائل شد، فرمود یک عده هستند که میگویند: ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا﴾ که در اینجا «حسنه» در کار نیست و فقط میگویند: ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا﴾؛ خدایا مال بده، زر بده، مقام بده، ریاست بده، منصب بده و امثال اینها! همین! اما یک عده دیگر هستند که می گویند ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾.
معظم له تاکید داشتند: آنکه فقط مقام و زر و زور میخواهد، او خلاق و بهرهای ندارد؛ ﴿ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ﴾ اما آن که میگوید ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً﴾؛ من آبرومندانه و از راه حلال زندگی کنم، اهل عبادت باشم، اهل دیانت باشم، آبروی من محفوظ باشد، نه دستم نزد کسی دراز باشد و نه دست کسی را کوتاه کنم، نه بیراهه بروم و نه راه کسی را ببندم، چنین اشخاصی به مقصد میرسند؛ اینها دنیا نخواستند، بلکه در دنیا که ظرفی است و «مَتجر اولیاء» است، از خداوند حسنات خواستند.