16 10 2021 448130 شناسه:

مباحث فقه ـ ارث ـ جلسه 109 (1400/07/24)

دانلود فایل صوتی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

مرحوم محقق(رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف شرایع، ارث را بر سه نظر و یک خاتمه تنظیم کرده بود که در بحث دیروز اشاره شد. نظری که مربوط به مراتب انساب بود مرتبه اُولی که ابوان و اولادند گذشت، مرتبه دوم إخوه و أجداد است. در مرتبه اُولای نسب، پدر و مادرند با فرزندان ولو فرزندان مع الفصل باشند، البته فرزندان مع الفصل یعنی نوه، با بود اصل یعنی فرزندان بلافصل ارث نمیبرند ولی بالاخره نوه با پدر میت که جدّ این نوه محسوب میشود هممرتبهاند.

 در مرتبه دوم اجدادند با إخوه، اگر باهم بودند که جد به منزلهی یکی از اینهاست و حجبی نیست نه حجب حرمان نه حجب نقصان و اگر بیهم بودند یعنی فقط برادر بود «فالمال کله له» یا جد بود «فالمال کله له». حالا اگر چناچه جد یا جدّه بود بعضی بالفرض و بعضی بالرد، ولی جدّ منحصر تمام ارث مال اوست و اگر جد بود با إخوه، به منزله یکی از برادرها محسوب میشود و سهم مساوی با برادر میبرد.

یک فرعی هم در بین فقهاء، به عنوان اجداد ثمانیه مطرح شد، این بسیار کم، مورد ابتلاء است لکن چگونه شد که غالب فقهاء از این اجداد ثمانیه نام میبرند حالا یا قضیه‌ای بود «فی واقعة» اتفاق افتاده، بعد بزرگان فقهی قبلی مطرح کردند و فقهای میانی و متأخر هم ادامه دادند یا عللی دیگر داشت، به هر تقدیر یک فرض نادری است و آن فرض این است که شخصی بمیرد، نه فرزند داشته باشد، نه نوه و نه پدر داشته باشد و نه مادر، جد و جدّه داشته باشد که در مرحله سوم[1] قرار بگیرند، پدر میت نه، جدّ میت نه، آن جدّ سوم[2] هشت تا جدّ و جدّه داشته باشد این اجداد ثمانیهاند، چگونه این مال تقسیم میشود؟ بین اجداد پدری چقدر تقسیم میشود؟ اجداد مادری چقدر تقسیم میشود؟

این یک فرض نادری است. در بخش پایانی ارث، یک خاتمه­ای دارند که فرضهای نادر است که غرقی و مهدوم علیهم یعنی کسانی که خانوادگی در کشتی بودند، کشتی غرق شد اینها ارثشان چگونه است؟ چه کسی مقدم بود، چه کسی مؤخر بود و مانند آن؟ یا در زلزلهها که خانوادگی میمیرند چه کسی مقدم بود و چه کسی مؤخر بود؟ و اگر همه اینها که در خانه بودند یا در کشتی بودند، مردند ولی اجدادشان که در فاصلهای بودند، سالم ماندند چگونه تقسیم میشود؟ اینها را در مسئله «الغرقی و المهدوم علیهم»[3] که در آخر ارث است بیان می‌کند.

اینجا هم حالا یا در جریان جنگهایی که اتفاق میافتد مثل الآن، سابقاً اینجور نبود که بمبی باشد و افراد فراوانی بمیرند، حالا اگر یک جنگ اینچنینی اتفاق افتاده و بمبی (منفجر) شد و همه اینها خانوادگی مردند و اجدادشان که در جای دیگر بودند محفوظ ماندند، این ارث چگونه تقسیم میشود؟ به هر تقدیر یک حادثهای پیش آمد که این فرع به عنوان اجداد ثمانیه مطرح شد. نص خاصی در این زمینه نیست لکن غالب فقهاء درباره اجداد ثمانیه فتوا دادند، چه شهید در مسالک و چه قبل از او محقق در شرایع و بعد فقهای بعدی.

این اجداد ثمانیه، اگر هر کدام از اینها به تنهایی باشند «فالمال کله له» حالا یا بالفرض است یا بالرد. اگر مثلاً مرد باشند همهشان بالفرض است و اگر زن باشند چون حکم کلاله را دارند، یک قسمتش بالفرض است یک قسمتش بالرد. علی أی حال اگر جد یا جدّه به تنهایی بمانند تمام مال برای آنهاست، در صورتی که نه برادر و خواهر داشته باشند و نه نوه و امثال ذلک.

اما بین اجداد ثمانیه چگونه مال باید تقسیم شود؟ شخص که خودش یک پدر و مادر بیشتر ندارد اینها دو نفرند. جدّ میت هم چهار نفرند برای اینکه میت یک پدر دارد، این پدر یک پدر و مادر دارد، مادر میت هم یک پدر و مادر دارد، جمعاً میشوند چهار نفر و هشت نفر نیست. اما آن طبقه، یعنی جدّ میت که پدر و مادر هستند هر کدام از این چهار نفر پدر و مادر دارند، جمعاً میشود هشت نفر. طبقه جلوتر که برود شانزده نفر میشوند هر کدام از این هشت تا یک پدر و مادر دارند تا به ارحام دیگر برسد. آنچه که اتفاق افتاده و فقهاء هم روی آن نظر داشتند همین اجداد ثمانیه است، این در مسئله ارث شرح لمعه هم یک جای پیچیدهای است.

حالا این اجداد ثمانیه ارث میبرند یا نه؟ یک؛ چقدر ارث میبرند؟ دو؛ چگونه باید تقسیم بشود؟ سه. ما قاعده داریم، نص خاصی نداریم الا در بعضی از بخشها. آن نصوص اولیه آمده این انساب را در سه رتبه درست کرده است؛ یعنی آباء هستند با أولاد، إخوه هستند با أجداد؛ اما أجداد بالاتر را دیگر سهم خاصی برایش ذکر نشده است مثل أعمام و أخوال. أعمام و أخوال سهم خاصی برایشان ذکر نشده است منتها قاعده فقهی که آمده فرمود به اینکه آنها سهم «من یتقرب» را میبرند. دایی سهم «من یتقرب» را میبرد، عمو سهم «من یتقرب» را میبرد. عمو دوبرابر میبرد، عمه هم دوبرابر میبرد، دایی ولو مرد است یک برابر میبرد چون سهم «من یتقرب» را میبرند.

بنابراین این یک قاعده کلی است، اصلش هم از روایات برمیآید که این عده سهم «من یتقرب» را میبرند وگرنه برای خصوص عمه و عمو و خاله و دایی، نص خاصی و سهم مخصوصی ذکر نشده است. اینجا هم که أجداد ثمانیه هستند هشت نفر هستند، در طبقه سوم هم قرار دارند، این‌جا دو مطلب است: یکی اینکه پدریها یعنی آن جد و جده پدری چقدر میبرند؟ جد و جده مادری چقدر میبرند؟ این یک. حالا جد و جده پدری هر چه بردند چگونه بین خود تقسیم میکنند؟ آن جد و جده مادری چگونه بین خودشان تقسیم میکنند؟

«هاهنا امران» امر اول این است آنهایی که وابسته به پدر هستند، جد و جده پدریاند سهم «من یتقرب» را میبرند یعنی دو سوم. آنهایی که از راه مادر به میت مرتبطاند سهم «من یتقرب» را میبرند یعنی یک سوم، آنها که سهم یک سوم را میبرند که مادری هستند، بینشان یکسان تقسیم میشود، اینها که سهم پدری میبرند بینشان ﴿للذکر مثل حظ الأنثیین [4] تقسیم میشود.

«فهاهنا امران» یکی اینکه سهم عمو و عمه دوبرابر سهم خاله و دایی است، یکی اینکه در درونگروهی عمو و عمه بخواهند این سهم را تقسیم بکنند ﴿للذکر مثل حظ الأنثیین تقسیم میکنند خاله و دایی ارباعا تقسیم میکنند. در طرف مادر چهار نفرند یعنی دو تا مرد هستند و دو تا زن. این چهارتا  یکسان سهم میبرند ارباعا. در طرف پدری هم دو تا مرد هستند دو تا زن، این چهار تا «للذکر مثل حظ الأنثیین» میبرند. این حکم اجداد ثمانیه است و اصل فرمایش مرحوم محقق این است که فرمود: «المرتبة الثانیة الإخوة و الأجداد و إذا انفرد الأخ للأب و الأم فالمال له ف‍إن کان معه أخ أو إخوة فالمال بینهم بالسویة و لو کان أنثی أو إناثا فللذکر سهمان و للأنثی سهم»[5] بعد میرسد به مسئله أولی که در بحث دیروز گذشت.

مسئله ثانیه «الثانیة إذا ترک جد أبیه و جدته لأبیه»[6] این میت پدر و مادرش نه، جد خودش هم نه، جدّ پدر و جده که میشود هشت نفر. خود میت، پدر و مادرش دو نفرند، جد میت هم چهار نفر هستند؛ یعنی میت یک پدر دارد که یک پدر و مادر دارد، یک مادر دارد که او هم یک پدر و مادر دارد، جد خود میت چهار نفرند. اما جد پدر میت، میشود طبقه سوم، خود میت یک پدر و مادر دارد پدرش یک پدر و مادر دارد، دو؛ مادرش یک پدر و مادر دارد، سه؛ پس جد میت چهار نفرند. جدّ پدری آنها میشوند هشت نفر، چون خود آنها که چهار نفرند هر کدام یک پدر و مادر دارند. فرمود «إذا ترک جد أبیه»، یک؛ «و جدته لأبیه»، دو؛ یعنی جد پدر و جده پدر و جد و جده مادری که جمعاً میشود چهار نفر «و مثلهم للأم» مادر هم همینطور، مادر یک پدری دارد که پدر یک پدر و مادری دارد، یک مادری دارد که مادر یک پدر و مادری دارد، پس چهار نفر از این طرف، چهار نفر از آن طرف جمعاً میشوند هشت نفر.

دو حکم در این‌جا است: یکی این‌که وابستگان پدری چقدر میبرند؟ وابستگان مادری چقدر میبرند؟ یکی درونگروهی است حالا سهم وابستگان پدری مشخص است هر چه هست. بین خودشان چگونه تقسیم بکنند؟ اینجا ﴿للذکر مثل حظ الأنثیین است اما سهم مادری چه دایی چه خاله همهشان یکسان سهم میبرند سهم «من یتقرب» را میبرند.

فرمود به اینکه «کان لأجدادها» اجداد مادری «الثلث» این یک حکم است؛ برای اینکه سهم «من یتقرب» را میبرند. حکم دوم «بینهم أرباعا» یعنی جد و جده مادری، چون در طرف مادر هم چهار نفر هستند، این مادر، یک پدری دارد که پدر، پدر و مادر دارد، یک مادری دارد که او هم پدر و مادر دارد، پس چهار نفر از طرف جد مادری میت مرتبطاند، چهار نفر از طرف پدری میت. آن وقت دو تا حکم شرعی در اینجا مانده است، یکی اینکه چقدر به این چهار نفر میرسد؟ چقدر به آن چهار نفر؟ حکم دوم این است که تقسیم درونگروهی، این چهار نفرِ پدری چگونه بین خودشان تقسیم کنند؟ آن چهار نفر مادری چگونه تقسیم کنند؟ میفرماید این دو تا حکم شرعی، حکمش این است: آنهایی که متقرب به میتاند از طرف پدر، سهم «من یتقرب» را میبرند یعنی دو سوم مال اینهاست، آنهایی که از راه مادر به میت نزدیکاند یک سوم مال را میبرند، پس یک سوم، مال آن «من یتقرب» در طرف جد و جده مادریاند، دو سوم مال جد و جده پدری است، این حکم اول است. حکم دوم تقسیم درونگروهی چگونه است؟ آنهایی که وابستگان پدر هستند ﴿للذکر مثل حظ الأنثیین تقسیم میشود آنهایی که متقرب به مادرند ارباعاً تقسیم میشود کلالهی خواهری اینگونه هستند.

این دو حکم فقهی را با همین دو کلمه ساده ذکر کردند، ملاحظه بفرمایید «کان لأجدادها» یعنی آنها که وابسته به زن هستند، «الثلث» این تمام شد، یک؛ دو: «بینهم أرباعا» چون چهار نفرند تقسیم میشود و هر کدام یک چهارم میبرند. این دو حکم را با همین رمز بیان کرده است «کان لأجداد» مادری «الثلث» از طرف مادر چهار نفرند دو تا مرد هستند و دو تا زن، یک سوم مال این چهار نفر است این حکم اول است. محقق این دو حکم عمیق فقهی را با همین رمز بیان کرده است فرمود: «کان لأجدادها الثلث» این تمام شد. یک، دو: «بینهم أرباعاً» یعنی اجداد مادری یک سوم میبرند، اجداد پدری دو سوم. اجداد مادری که یک سوم میبرند چگونه تقسیم میشود؟ «أرباعاً» چهار نفرند هر کدام یک چهارم میبرند؛ یعنی ﴿للذکر مثل حظ الأنثیین نیست، اما اجداد پدری که دو سوم میبرند از باب ﴿للذکر مثل حظ الأنثیین است «و لأجداد الأب» دو حکم فقهی است «الثلثان»، یک؛ «بینهم أثلاثا»، این دو؛ یعنی اجداد پدری، دو سوم میبرند، اجداد مادری یک سوم، این حکم اول است. اجداد مادری درونگروهی چگونه تقسیم بکنند؟ «أرباعاً» مساوی هماند مثل چهار تا خواهر. اجداد پدری درونگروهی چگونه تقسیم بکنند؟ ﴿للذکر مثل حظ الأنثیین این دو حکم عمیق فقهی را در حقیقت این چهار حکم را، با چهار کلمه بیان کردند درباره مادری فرمودند «کان لأجدادها الثلث»، این یک؛ «بینهم ارباعا»، این دو، درباره أجداد پدری «و لأجداد الاب الثلثان»، یک؛ «بینهم اثلاثاً» دو.

این حتماً یک صاحب جواهری میخواهد تا دقیق فکر کند، دو حکم عمیق فقهی را با یک کلمه رمزی که نمیشود بیان کرد. این را حالا مقداری توضیح بدهید، میفرماید که «ثلثا ذلک» این دو سومش «لجده و جدته لأبیه» این دو سوم مال جد و جدهی پدری است. «بینهما للذکر مثل حظ الأنثیین» است اما «و الثلث الآخر لجدّ میت و جدّه میت «لأمه» یعنی جدّ و جدّهی مادری «أثلاثا» اینها هر کدام یک ثلث میبرند «علی ما ذکره الشیخ فیکون أصل الفریضة ثلاثة» یعنی سه قسم تقسیم میکنند «تنکسر علی الفریقین» که دو سوم را اینها میبرند یک سوم را آنها میبرند آن وقت «فتضرب أربعة فی تسعة» چهار در نُه ضرب میشود «ثم یضرب المجتمع فی ثلاثة». برای اینکه آسان تقسیم کنیم 108 قسمت میکنند که صاف صاف تقسیم بشود، آنها هر کدام یک چهارم میبرند اینها هر کدام دو برابر، پدر دو برابر میبرد مادر یک برابر.این خلاصه فرع مسئله دوم بود.

ممکن است یک کسی ریاضیدان آسانتر تقسیم کند لازم نیست به 180 قسمت تقسیم کند این برای اینکه خیلی باز و شفاف بشود که سهم اینها چقدر میشود و سهم آنها چقدر میشود، مثلاً اینها که دو سوم را میبرند چهار نفر هستند، مردها دو برابر میبرند، زنها یک برابر میبرند و آنکه یک سوم میبرد مردها و زنها یکسان میبرند، آنها چهار نفرند «علی السواء» میبرند، چهار تا سهم مساوی. اینها را پس شما بررسی کنید، باز کنید، روی سفره پهن کنید، میفرماید برای اینکه خوب باز و پهن بشود به 108 قسمت تقسیم کنید، آن وقت هفتاد و خوردهای سهم اینها میشود مشخص میشود که اینها چند تا میبرند و کمتر از چهل تا سهم آنها میشود.

اصل این تقسیم که هر کسی که به میت نزدیک شد اگر طبقه اول بود که سهمش در قرآن مشخص شد، طبقه دوم بود سهمش مشخص شده است، طبقه سوم و مرتبه سوم سهمش مشخص نشده است، او سهم «من یتقرب» را میبرد. در اینگونه از موارد هم همان سهم «من یتقرب» را میبرد «فهاهنا امران» یکی اینکه هر کسی سهم «من یتقرب» را میبرد، یک؛ یکی اینکه در تقسیم درونگروهی هم مثل «من یتقرب» تقسیم میشود، این دو. آن کسی که وابسته پدری است مثل عمو و عمه، اینها دو سوم میبرند در درون خودشان ﴿للذکر مثل حظ الأنثیین تقسیم میشود، آنکه دایی و خاله است سهم «من یتقرب»، سهم مادر را میبرد، یک سهم میبرد یعنی یک سوم، یکسان تقسیم میشود. اینها چهار نفر هستند که جد و جده مادریاند، اینها یک سوم را «أرباعاً» تقسیم میکنند، آنها دو سوم را «أثلاثاً» تقسیم میکنند.

اصل این قاعده که افراد سهم «من یتقرب» را میبرند در جلد 26، صفحه 162 روایت نُه، باب پنج به این صورت آمده است، عنوان باب پنج این است «بَابُ أَنَّ أَوْلَادَ الْإِخْوَةِ یَقُومُونَ مَقَامَ آبَائِهِمْ عِنْدَ عَدَمِهِمْ» برادرزادهها بجای برادر مینشینند «وَ یُقَاسِمُونَ الْجَدَّ وَ إِنْ قَرُبَ وَ بَعُدُوا وَ یَمْنَعُ الْأَقْرَبُ مِنْهُمْ الْأَبْعَد[7]» همانطور که در بحث دیروز گذشت، در درونگروهی اقرب مانع ابعد است، اما در برونگروهی این اخوه و اخوات نزدیک، جد و جده اعلی را منع نمیکنند. جد ادنی جد اعلی را حاجب است اما برادر و خواهر تنی نمیتوانند جد اعلی را نفی کنند چون در یک گروه نیستند.

روایت نُه باب پنج این است، اصلش از مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) است که «وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع» معلوم میشود که در بحثهای فقهی هم حضرت کتاب داشتند، که «أَنَّ الْعَمَّةَ بِمَنْزِلَةِ الْأَبِ وَ الْخَالَةَ بِمَنْزِلَةِ الْأُمِّ» یعنی این سهم «من یتقرب» را میبرد، چون عمه و عمو از راه پدر به میت مرتبطاند، خاله و دایی از راه مادر به میت مرتبطاند، عمه به منزله پدر است چون از راه پدر به میت میرسد، خاله به منزله مادر است چون از راه مادر مرتبط است «وَ بِنْتَ الْأَخِ بِمَنْزِلَةِ الْأَخِ». گاهی زن دو برابر مرد ارث میبرد مثل نوهی پسری اگر دختر باشد دو برابر میبرد، نوهی دختری اگر پسر باشد یک برابر، پس گاهی در اسلام زن دو برابر مرد ارث میبرد، اینطور نیست که همیشه مرد دو برابر ارث ببرد، اینجا هم همینطور است در أعمام و أخوال هم همینطور است، در عمات و خالات هم همینطور است که سهم «من یتقرب» را میبرند، یعنی عمه که زن است دو برابر دایی سهم میبرد، برای اینکه دایی از راه مادر متقرب میشود و عمه از راه پدر متقرب میشود، پس هم در آن طرف، هم در طرف نوهها، هم در طرف بنت الأخ و بنت الأخت، خواهرزاده اگر پسر باشد نصف میبرد، برادزاده اگر دختر باشد دو برابر میبرد، پس در خیلی از موارد ما داریم که زن در اسلام دو برابر مرد ارث میبرد.

فرمود «إِنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع أَنَّ الْعَمَّةَ بِمَنْزِلَةِ الْأَبِ» یعنی دو برابر میبرد «وَ الْخَالَةَ بِمَنْزِلَةِ الْأُمِّ» یعنی یک برابر میبرد «وَ بِنْتَ الْأَخِ بِمَنْزِلَةِ الْأَخِ» دو برابر میبرد «وَ کُلَّ ذِی رَحِمٍ بِمَنْزِلَةِ الرَّحِمِ» حالا ممکن است کسی بگوید که این نص خاص است، نه! این صغرای کبرای کلی است، این دو موردی که ما ذکر کردیم نص خاص نیست ،این صغرای کبرای کلی است، آن کبرای کلی این است که «وَ کُلَّ ذِی رَحِمٍ بِمَنْزِلَةِ الرَّحِمِ الَّذِی یُجَرُّ بِهِ إِلَّا أَنْ یَکُونَ وَارِثٌ أَقْرَبَ إِلَی الْمَیِّتِ مِنْهُ فَیَحْجُبُهُ»[8] اگر ما وارث اقرب داشته باشیم روشن است حاجب است وگرنه اگر کسی  طبقه اول و دوم نباشد، نوبت به طبقه سوم برسد، آنجا که نص خاص نیست، هر کسی سهم «من یتقرب» را میبرد یعنی اگر کسی از راه مرد حالا یا برادر یا عمو و مانند آن به میت نزدیک باشد این سهمش دو برابر است ولو خودش زن باشد و کسی که از طرف مادر به میت نزدیک است سهمش یک برابر است ولو مرد باشد.

این قاعده است غرض این است که میفرماید این دو تا اصل و این دو تا حکمی که ما گفتیم، این استثنای خاص نیست، نص خاص نیست این زیر مجموعهی این قاعده است «وَ کُلَّ ذِی رَحِمٍ بِمَنْزِلَةِ الرَّحِمِ الَّذِی یُجَرُّ بِهِ» از این قبیل است «إِلَّا أَنْ یَکُونَ وَارِثٌ أَقْرَبَ إِلَی الْمَیِّتِ مِنْهُ فَیَحْجُبُهُ» این یک حکم کلی است. «و الحمد لله رب العالمین»



[1] - پدرِ خودِ میت (به عنوان مرحله اول) نه، پدر و مادر ِپدرِ میت (به عنوان مرحله دوم) نه، پدر و مادرِ پدر و مادرِ پدرِ میت (به عنوان مرحله سوم) که در مر حله سوم، میت، جمعاً هشت جدّ و جدّه دارد.

[2] - با لحاظ پدر و مادر خودِ میت

[3] - «فی میراث الغرقی و المهدوم علیهم» شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج4، ص43.

[4] . سوره مبارکه نساء آیه 11

[5] . شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج‌4، ص 21.

[6] . شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج‌4، ص 22.

[7] . وسائل الشیعة، ج‏26، ص159.

[8] . وسائل الشیعة، ج‏26، ص 162.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق